روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

عزت نفس

عزت نفس

عزت نفس کلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به کلیه ارزش های خود اطلاق می شود که این جنبه از عزت نفس، سایر جنبه های فوق را در خود دارد و در واقع به آن ها نوعی وحدت و یکپارچگی می بخشد. فردی که عزت نفس کلی مثبتی دارد، از کلیه جهات بدنی ، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی، خود را مطلوب و خوب میداند. او نگرش مثبت خود را از واکنش مثبت اعضاء خانواده، همسالان، معلمین و توانایی های بدنی خود کسب نموده است. چنین فردی ، بهتر می تواند با مشکل خود مقابله کند ( اسلامی نسب ،1373)

ابعاد عزت نفس

تا چندی پیش، محققین و نظریه پردازان، عزت نفس را قضاوت کلی فرد در مورد خود می دانستند اما در سالهای اخیر مشخص شده است که کودکان و بزرگسالان، خودشان را از زوایا و جنبه های مختلف مورد ارزیابی و قضاوت قرار میدهند که در این رابطه می توان جنبه های اجتماعی، بدنی، تحصیلی، خانوادگی و کلی را نام برد ( قلی،  1375).

عزت نفس اجتماعی:

شامل عقاید کودک در مورد خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است . آیا کودکان دیگر او را دوست دارند ؟ آیا عقاید وافکار او برای آن ها ارزشمند است؟ آیا او را در فعالیت هایشان شرکت می دهند؟ آیا از ارتباط و تعامل باهمسالان خود احساس رضایت می کند؟ به طور کلی کودکی که نیاز اجتماعی اش برآورده شود، صرف نظر از این که چه تعداد از آن ها با آداب و اصول مورد قبول ملی مطابقت دارد، احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت؟ (اکبری،1380) .

عزت نفس بدنی:

عزت نفس بدنی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به توانایی بدنی خود اطلاق می شود که از طریق فعالیتها و کنش های بدنی در فرد به وجود می آید. بنابراین اگر فرد از سلامت و توانایی بدنی خوبی برخوردار باشد، بر عزت نفس بدنی او تأثیر مثبت خواهد گذاشت و بالعکس نواقص جسمانی و عدم توانایی در انجام فعالیت ها و مهارت ها، تأثیر منفی بر عزت نفس بدنی فرد خواهد داشت ( اسلامی نسب، 1374)
 عزت نفس تحصیلی:

عزت نفس تحصیلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به ارزشمندی تحصیلی خود مربوط
می شود. اگر واکنش اطرافیان در مورد وضعیت تحصیلی فرد مطلوب باشد، در او احساس رضایت از خود ایجاد نموده و به قضاوت مثبت فرد درباره خودش کمک می کند (قلی،1375)
 عزت نفس خانوادگی:

ارزیابی و قضاوت فرد به عنوان عضوی از خانواده را عزت نفس خانوادگی می گویند که در اثر تعامل فرد با اعضاء خانواده در او به وجود می آید. نوع رابطه متقابل فرد با پدر، مادر، برادران و خواهران و سایر اعضاء خانواده و این که فرد تا چه اندازه توسط آن ها پذیرفته شده است، در چگونگی نگرش او نسبت به خود مؤثر است و عزت نفس خانوادگی او را تعیین می کند (قلی، 1375) .

 مؤلفه های اساسی عزت نفس

تجاربی که کودک در راستای هر مؤلفه به دست می آورد، نقش اساسی را در ارزیابی از خود ایفا می کند. این فرایند ارزیابی یا قضاوت، توصیف های درونی از خود را میسر می نماید که عزت نفس نام می گیرد و به منزله بیانیه ای در چگونگی احساس کودک درباره خویش محسوب می شود. «عزت نفس سالم» را می توان مورد تقویت قرار داد و یا این که آن را از مسیر اصلی منحرف ساخت. شخص با عزت نفس قوی، تا حدودی قادر است که در خود جنبه های مثبت پنچ مؤلفه عزت نفس را تحقق بخشد. در صورت فقدان مؤلفه های مزبور شخص دچار ناپایداری، بیهودگی و ناتوانی می شود (میرعلی یاری، 1379)
پنج مؤلفه عزت نفس از دیدگاه جامع نگر «اینرونر» (۱۹۸۲)، در ارتباط با نظریه خود نشأت گرفته است. در این جا به اختصار توصیف هایی در رابطه با هر مؤلفه عرضه می شود.
 امنیت: احساس اطمینان قوی است که شامل این نکات می شود: احساس راحتی و ایمنی، وقوف در آن چه که از وی انتظار می رود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیت ها و درک قواعد و محدودیت ها.
دارا بودن احساس قوی امنیت (میتوانم از پشتیبانی دیگران بر خوردار شوم)، پایه ای است که ساختار مؤلفه های دیگر بر آن اساس پایه ریزی می گردد.
 
ادامه مطلب ...

تعاریف و نظریه های عزت نفس

تعاریف عزت نفس

به دلیل چند بعدی بودن عزت نفس، ارائه ی تعریف دقیق و جامع از آن مشکل به نظر میرسد،افزون بر اینکه گرچه در کل، عزت نفس پدیده ی ثابتی است اما همیشه به یک صورت نیست و در زمانهای مختلف نوسان دارد (ریزنر، 2004)

با این وجود از عزت نفس، معانی و تعاریف متعددی به عمل آمده است که در ذیل به چند مورد آن اشاره میشود. براندن که "پدر جنبش عزت نفس"خوانده میشود، عزت نفس را اینگونه تعریف کرده است: "گرایش به ادراک خود به عنوان فردی که شایستگی رویارویی با چالشهای اساسی زندگی را داریم، زیرا ارزش شاد بودن را داریم" (براندن، 1994 به نقل از ریگن، 2004)

 کوپر اسمیت عزت نفس را به عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فرد نسبت به خود دارد، تعریف کرده است (صدق پور، 1383)

نظریه های عزت نفس:

در برسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز ( 1890 ) انجام شده است. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تمایلات اجتماعی یعنی از زمانیکه متولد شد و مورد شناسایی دیگران قرار میگیرد، شکل میگیرد. جرج کلی ( 1902 ) به گسترش این عقیده یعنی توجه به خود پرداخت و تأکید بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس قرار داد. (سعدی پور، 13 )

فروید معتقد است که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یا به عبارت دیگر تثبیت در هر یک از این مراحل در عزت نفس فرد تأثیر دارد مثلاً :محرومیت بیش از حد در مرحله ی دهانی سبب میشود که فرد در آینده عزت نفس پایین داشته باشد یعنی فرد در انجام کارها نمیداند که آنرا انجام دهد یا نه و یا نمیداند که آیا میتواند از عهده ی آن کار بر بیاید یا خیر.  از طرفی ارضاء دهانی بیش از حد باعث ایجاد عزت نفس کاذب و غیر واقعی در فرد میشود. چنین افرادی دارای عقده ی خود بزرگ بینی می باشند یعنی یک نظر عالی نسبت به خود دارند و خود را بیش از حد بزرگ جلوه میدهند. (اشتیاقی 1386)

راجرز اعتقاد دارد عزت نفس در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زودگذر نیست. بر طبق نظریه ی راجرز، عزت نفس ذر اثر نیاز به توجه مثبت دیگران بوجود می آید. نیاز به توجه مثبت دیگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبت آمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک است. راجرز معتقد است کودک در همان اول زندگی احتیاج به مهر و محبت دارد و اگر اولیاء طفل، محبت بدون قید و شرط روا دارند کودک بعدها از چنان عزت نفسی برخوردار خواهد بود که لزومی در طرد کردن تجارب واقعی خود نمی بیند اما اگر اولیاء به کودک بطور مشروط محبت کنند، کودک تجربه هایی را که با خود پندارهایش هماهنگ باشد، طرد و انکار میکند و در نتیجه در چنین وضعیتی از عزت نفس سالم و بالایی برخوردار نخواهد شد. (شاملو، 13)

مازلو، عزت نفس را یک نیاز می داند و معتقد است که همه ی افراد جامعه به یک ارزشیابیثابت و استوار از خود یا عزت نفس نیازمندند. ارضای نیاز به عزت نفس با احساساتی از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت و مفید و مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد اما بی اعتنایی به این نیاز موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی میشود. همچنین طی مطالعاتی که مازلو در مورد عزت نفس داشته، از آن به عنوان یک نشانگان شخصیتی که عبارتست از پاسخ سازمان یافته ی ارگانیزم به مسأله ی سبک، فقدان، حفظ و دفاع از خود ذکر کرده است (کاروروشی یر، ترجمه ی رضوانی، 1387)

آلپورت با مطرح کردن واژه ی خویشتن به جای واژه ی خود، امیدوار بود شاید بتواند از ابهامات و تناقضات واژه ی خود بکاهد. بر اساس دیدگاه آلپورت، تحول کافی از خود و رسیدن به خویشتن از هفت مرحله میگذرد، شکست و ناکامی در هر یک از این مراحل به پیدایش مراحل بعدی لطمه میزند این عبارتند از :

1- خود جسمانی 2- تشخیص هویت خود 3- احترام به خود (عزت نفس) 4- گسترش خود 5- تصور از خود 6- خود چون حریفی معقول 7- تلاش اختصاصی  (اسلامی نسب، 1373)