روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

عزت نفس

عزت نفس

عزت نفس کلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به کلیه ارزش های خود اطلاق می شود که این جنبه از عزت نفس، سایر جنبه های فوق را در خود دارد و در واقع به آن ها نوعی وحدت و یکپارچگی می بخشد. فردی که عزت نفس کلی مثبتی دارد، از کلیه جهات بدنی ، اجتماعی، خانوادگی و تحصیلی، خود را مطلوب و خوب میداند. او نگرش مثبت خود را از واکنش مثبت اعضاء خانواده، همسالان، معلمین و توانایی های بدنی خود کسب نموده است. چنین فردی ، بهتر می تواند با مشکل خود مقابله کند ( اسلامی نسب ،1373)

ابعاد عزت نفس

تا چندی پیش، محققین و نظریه پردازان، عزت نفس را قضاوت کلی فرد در مورد خود می دانستند اما در سالهای اخیر مشخص شده است که کودکان و بزرگسالان، خودشان را از زوایا و جنبه های مختلف مورد ارزیابی و قضاوت قرار میدهند که در این رابطه می توان جنبه های اجتماعی، بدنی، تحصیلی، خانوادگی و کلی را نام برد ( قلی،  1375).

عزت نفس اجتماعی:

شامل عقاید کودک در مورد خودش به عنوان یک دوست برای دیگران است . آیا کودکان دیگر او را دوست دارند ؟ آیا عقاید وافکار او برای آن ها ارزشمند است؟ آیا او را در فعالیت هایشان شرکت می دهند؟ آیا از ارتباط و تعامل باهمسالان خود احساس رضایت می کند؟ به طور کلی کودکی که نیاز اجتماعی اش برآورده شود، صرف نظر از این که چه تعداد از آن ها با آداب و اصول مورد قبول ملی مطابقت دارد، احساس خوبی در این زمینه خواهد داشت؟ (اکبری،1380) .

عزت نفس بدنی:

عزت نفس بدنی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به توانایی بدنی خود اطلاق می شود که از طریق فعالیتها و کنش های بدنی در فرد به وجود می آید. بنابراین اگر فرد از سلامت و توانایی بدنی خوبی برخوردار باشد، بر عزت نفس بدنی او تأثیر مثبت خواهد گذاشت و بالعکس نواقص جسمانی و عدم توانایی در انجام فعالیت ها و مهارت ها، تأثیر منفی بر عزت نفس بدنی فرد خواهد داشت ( اسلامی نسب، 1374)
 عزت نفس تحصیلی:

عزت نفس تحصیلی به ارزیابی و قضاوت فرد نسبت به ارزشمندی تحصیلی خود مربوط
می شود. اگر واکنش اطرافیان در مورد وضعیت تحصیلی فرد مطلوب باشد، در او احساس رضایت از خود ایجاد نموده و به قضاوت مثبت فرد درباره خودش کمک می کند (قلی،1375)
 عزت نفس خانوادگی:

ارزیابی و قضاوت فرد به عنوان عضوی از خانواده را عزت نفس خانوادگی می گویند که در اثر تعامل فرد با اعضاء خانواده در او به وجود می آید. نوع رابطه متقابل فرد با پدر، مادر، برادران و خواهران و سایر اعضاء خانواده و این که فرد تا چه اندازه توسط آن ها پذیرفته شده است، در چگونگی نگرش او نسبت به خود مؤثر است و عزت نفس خانوادگی او را تعیین می کند (قلی، 1375) .

 مؤلفه های اساسی عزت نفس

تجاربی که کودک در راستای هر مؤلفه به دست می آورد، نقش اساسی را در ارزیابی از خود ایفا می کند. این فرایند ارزیابی یا قضاوت، توصیف های درونی از خود را میسر می نماید که عزت نفس نام می گیرد و به منزله بیانیه ای در چگونگی احساس کودک درباره خویش محسوب می شود. «عزت نفس سالم» را می توان مورد تقویت قرار داد و یا این که آن را از مسیر اصلی منحرف ساخت. شخص با عزت نفس قوی، تا حدودی قادر است که در خود جنبه های مثبت پنچ مؤلفه عزت نفس را تحقق بخشد. در صورت فقدان مؤلفه های مزبور شخص دچار ناپایداری، بیهودگی و ناتوانی می شود (میرعلی یاری، 1379)
پنج مؤلفه عزت نفس از دیدگاه جامع نگر «اینرونر» (۱۹۸۲)، در ارتباط با نظریه خود نشأت گرفته است. در این جا به اختصار توصیف هایی در رابطه با هر مؤلفه عرضه می شود.
 امنیت: احساس اطمینان قوی است که شامل این نکات می شود: احساس راحتی و ایمنی، وقوف در آن چه که از وی انتظار می رود، توانایی وابستگی به افراد و موقعیت ها و درک قواعد و محدودیت ها.
دارا بودن احساس قوی امنیت (میتوانم از پشتیبانی دیگران بر خوردار شوم)، پایه ای است که ساختار مؤلفه های دیگر بر آن اساس پایه ریزی می گردد.
 
ادامه مطلب ...

ویژگى‏هاى جوانى و شیوه‏هاى بهره‏مندى صحیح از آن (1)

ویژگى‏هاى جوانى و شیوه‏هاى بهره‏مندى صحیح از آن (1)

براى موضع‏گیرى صحیح در برابر هر پدیده و هر مرحله از زندگى باید واقعیت آن را فهمید و به جوان شناساند. این یک برخورد صادقانه است، چنان که على (ع) در نامه‏اى به امام حسن (ع) مى‏گوید:

«پسرم! بدان که پیش روى تو گردنه‏ایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگین باران...

... و جز این نیست که قلب جوان مانند زمین خالى است هر چه در آن کاشته شود همان را مى‏پذیرد (اگر بادام شیرین; نتیجه شیرین و اگر بادام تلخ; نتیجه تلخ)

... و این وصیت پدرى است رو به فنا، اعتراف کننده به تغییر و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرمیده، که فردا از آن‏جا کوچ خواهد کرد، به فرزندى که چیزى را آرزو مى‏کند که آن را نخواهد یافت. انسانى که راهروى کسانى است که از هستى برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بیمارى‏ها و گروگان روزگار است، در تیررس ناگوارى‏ها و بنده‏ى دنیا و سوداگر فریبنده‏ها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پیمان اندوه‏ها و همدم غصه‏ها و نشانه‏هاى آفات و زمین خورده‏ى تمایلات و جانشین مردگان است.» (1)

چنان که مى‏بینید امام (ع) در گفت‏وگو با یک نوجوان یا جوان تلاش نموده از همه‏ى واقعیت‏هاى زندگى سخن بگوید تا مخاطب بتواند موضع صحیحى را در مقاطع مختلف حیات انتخاب کند. او خواسته است که جوان فقط یک روى سکه را نبیند تا توقع یکنواخت‏خوشى داشته باشد و چنین بینشى است که مى‏تواند تحمل را در فرد زیاد نموده و براى برخورد صحیح با فراز و نشیب‏هاى زندگى، او را مهیا کند.

بعد از این پیش درآمد، خواهیم کوشید تا بى‏پیرایه از ویژگى‏هاى جوانى سخن برانیم و هدف، راهیابى به درست‏ترین راه است نه آن که جنبه‏هاى منفى در نظر ما باشد و از آن‏جا که در حوصله‏ى جوان مقدمه‏چینى ملال‏آور است‏به اصل مطلب مى‏پردازیم.

سنین نوجوانى و جوانى در دیدگاه‏ها و نظریات متفاوت است، اما معمولا بین 12 تا 25 سالگى را شامل مى‏شود. (12 تا 18 سالگى را دوره‏ى نوجوانى و 18 تا 25 سالگى را محدوده‏ى جوانى دانسته‏اند.) (2)

این تقسیم بندى ممکن است‏با تغییرات کمى در نگاه کارشناسان مطرح شود; زیرا تغذیه، جغرافیا، محیط و فرهنگ تفاوت‏هایى را باعث مى‏شود، اما مهم آن است که فردى که خود را جوان مى‏داند، دشوارى این دوران را درمى‏یابد. جوان در این مرحله مى‏کوشد تا هویت‏خویش را از هویت‏خانوادگى جدا کند و به استقلال دست‏یابد. به ویژه آن که در این سیر شتابنده، با بلوغ که تولدى دیگر نامیده شده، رو به روست، جریانى که زمینه ساز تحولات سرنوشت‏ساز جسمى، روحى و عاطفى مى‏باشد.

در این مطالعه مى‏خواهیم جوان مثل یک مسافر با ما همراه شود و از خویشتن شناخت مفیدى به دست آورده و با حقیقت‏خود آشنا گردد و در سایه‏ى این شناخت، کاستى‏ها را ترسیم نموده و از سرمایه‏هاى ارزشمند خویش بهره گیرد.

پس آن‏چه پى مى‏گیریم دستیابى به سه بهره‏ى بزرگ است:

1- پى بردن به عظمت و ارزش خود;

2- نجات از صیادان و بازارهایى که کم‏بها مى‏خرند و بهاى واقعى جوانى و جوان را نمى‏پردازند;

3- آگاهى به راه‏هاى برون رفتن از مشکلات و بحران‏ها.

از آن‏جا که جوان بیشتر براساس عواطف و احساسات خویش حرکت مى‏کند، پس باید از این دل پاسدارى نمود، چنان که على (ع) فرمود: «این دل مثل زمینى خالى است که هر بذرى در آن افشانده گردد پذیرفته و مى‏رویاند. مبادا که بدخواهان دانه‏اى فاسد بکارند که به جاى گل، خار برآرد.»

وقتى پیامبر اکرم (ص) مى‏فرماید: «بهترین جوانان شما کسى است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشى) شبیه گردد» (3) و باز هم امیرالمؤمنین (ع) مى‏گوید: «نظر و راى پیران را از چالاکى جوان بیشتر مى‏پسندم‏» ; (4) پس سزاوار است که جوان در جذب تجربه‏ها، تلاشى پى‏گیر داشته باشد. در این صورت این استعداد شگرف، که دروازه‏ى خوبى‏هاست (5) شکوفا مى‏گردد.

البته جوانى با قدر و قیمتى همراه است که در برخى موارد مى‏خوانیم: جوانى مایه‏ى مباهات و افتخار خداست، آن‏جا که پیامبر (ص) فرمود: «محبوب‏ترین مردم نزد خدا، جوانى کم سن و سال است که در زمان زیبایى و طراوت، از راه منحرف نگردید و در فرمانبرى پروردگار خویش درآمد. این همان کسى است که خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و مى‏گوید: نگاه کنید این به قیقت‏بنده‏ى من است.» (6)

پس چنین گنجى باید خود را بشناسد و سپس نیروهاى خود را استخراج نماید و بعد از آن که آن‏ها را شکل داد، به جهت دادن استعدادها و قابلیت‏هاى خود بپردازد، (7) آن هم در مسیر بهترین مقصد و هدف.

این یک حقیقت است که پیامبر اکرم (ص) در یک تمثیل بیان کرده‏اند: آن‏ها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است که کمال معدن در این است که چهار مرحله را طى کند: کشف، استخراج، شکل‏یابى، جهت. از این رو لازم است جوان ویژگى‏هایى را که نقش اصلى دارند، شناسایى کند; خصوصیت‏هایى که در عین مفید بودن مى‏توانند به یک خصلت منفى تبدیل شوند و جوان با درک ظرفیت‏ها مى‏تواند نه تنها به کنترل خویش و هماهنگ کردن نیازهایش با موازین متعالى دین و اخلاق بپردازد، بلکه رفتارى نسبتا قابل پیش بینى را سامان دهى کند، که این در انرژى‏ها و توانایى‏هاى جوان نهفته است.

خصلت‏هایى که نقش بسیار اساسى دارند و یک جوان آگاهانه یا ناخودآگاه با آن‏ها انس داشته و بیشتر حرکت‏هاى او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشیدن، آرایش، الگوها و هدف‏هایش را شکل مى‏دهد، عبارتند از:

1- استقلال طلبى

2- هویت طلبى

3- عاشق پیشه‏گى

4- خود شیفته‏گى

روشن است که شاخص‏هاى جوانى در این موارد محدود نمى‏شود و ممکن است‏برخى از این عناوین، در ابتداى امر، چهره‏اى منفى ارایه دهند، اما جوان خصوصیات دیگرى دارد که ذاتا مثبت است و باید پرورش پیدا کند، چنان که حس فداکارى و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگرى، دفاع از مظلوم و حق‏پذیرى در جوانان مشهود است.

در حدیثى از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) براى هر کار خوبى با شتاب تلاش مى‏کنند.» (9)

بررسى ویژگى‏ها

1. استقلال‏طلبى

جوانى که از بحران بلوغ عبور مى‏کند در حقیقت مقدار زیادى از وابستگى‏هاى خانوادگى را پشت‏سر مى‏گذارد و مى‏رود تا هویتى جدید و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نیازمند حمایت‏هاست; اما در بسیارى موارد با خود یا در اعتراض به دیگران مى‏گوید: شما خیال مى‏کنید من هنوز بچه هستم؟ !

این نوع گفتارها، گویاى همین روحیه است و به دلیل واقعیت موجود در این روحیه، سزاوار پذیرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردى منطقى و خارج از افراط و تفریط، نه به آن صورت که در غرب از هیجده سالگى و یا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گویى مى‏خواهند از شر او راحت‏شوند و شکل تفریطى آن است که این حالت انکار شده و به هیچ انگاشته گردد.

در توصیه‏هاى پیامبر اکرم (ص) مى‏بینیم که جوان باید چون مشاورى امین، مورد مشورت قرار گیرد. (10)

اما خود جوان نباید فکر کند که بى‏نیاز شده و تحت تاثیر شور و نشاط و قدرت‏هاى جوانى، از تجربیات افراد سالخورده روى‏گردان شود.

چنان که از امیرالمؤمنین خواندیم که راى و تدبیر پیر، نزد من محبوب‏تر از چالاکى و استقامت جوان است. (11)

این نیاز آن قدر محسوس است که جوانى در مصاحبه‏اى مى‏گوید: کلاف سردرگمى هستیم که هیچ کسى راهنمایى‏مان نمى‏کند (پیشگامان، ماهنامه‏ى فرهنگى، سال سوم شماره‏ى 25) .

روشن است که استفاده از مشورت‏ها به معنى کورکردن چشم خود نیست‏بلکه همانا استفاده از تجربه و اندیشه‏ى پیشکسوت هاست. با این توضیح معلوم مى‏شود فرضیه‏ى شکاف نسل‏ها آن قدر هم که مى‏گویند واقعیت ندارد، بلکه گاهى به دلیل مقاصد سیاسى تبلیغ مى‏شود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصیل و سنت دینى اصیل بیگانه کنند. این دشمنان جوانان نمى‏دانند که اگر استقلال‏طلبى به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزش‏هاى اصیل باشد که به غلط، سنتى کهنه نامیده مى‏شود; اعتراض رهبران غربى را سازمان نمى‏داد. مشاور امنیت ملى امریکا استاد علوم سیاسى دانشگاه جان‏هاپکینز و مشاور فعلى مرکز مطالعات استراتژیک بین‏المللى مى‏گوید: تلویزیون (امریکا) خاصه در تخریب و عدم تداوم سنت‏ها و انتقال ارزش‏ها از نسلى به نسل دیگر تاثیر مهمى داشته است. برنامه‏هاى سرگرم کننده‏ى تلویزیون و حتى اخبار آن در شورانگیزى و احساساتى نشان دادن واقعیات به عنوان نوآورى‏ها که از ارزش‏هاى اخلاقى جدا شده‏اند و در ارایه‏ى ارزش‏هاى مادى و ارضاى تمایلات نفسانى و جنسى به عنوان یک امر عادى و حتى رفتارى قابل ستایش، به افراط گراییده است.

ملاحظه‏ى میزان تاکید مشهورترین برنامه‏هاى تلویزیونى که براى بینندگان جوان طراحى شده است و همین طور پربیننده‏ترین نمایش‏هاى بحث و گفت‏وگوى تلویزیونى براى انحطاط و هرزگى و تحسین و تبلیغ عدم پذیرش اقتدار ارزش‏هاى سنتى، تکان دهنده است... .

با چنین پدیده‏هایى، والدین مشکل بتوانند ارزش‏هاى اجتماعى را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هسته‏ى خانواده، به عنوان بنیادى‏ترین واحد اجتماعى، پریشانى فلسفى - فرهنگى جامعه معاصر امریکا را شدت مى‏بخشد. (12)

پس حس استقلال‏طلبى به معناى پذیرش شخصیت جوان و اعتماد به نفس خوب است و باید جوان خود را داراى قابلیت‏ها بداند. اما نه به مفهوم جدایى‏طلبى و غرور بى‏جا.

2. هویت‏طلبى

جوان در جست و جوى هویت‏خویش است و به همین خاطر به تلاش‏ها و برون فکنى‏ها و خود نمایى‏ها و گاه سکوت و انزوا پناه مى‏برد. این مجموعه نشان از بالندگى و تحرک اوست.

او حق دارد بداند کیست و چه توانایى‏ها، احساسات و عواطفى دارد; تا براى آن‏ها برنامه بریزد و اهداف راستین خود را تحقق ببخشد.

این آگاهى باعث مى‏شود که جوان کرامت انسانى خود را حفظ نموده، ارزش واقعى خود را دانسته و خود را به بهاى کم نفروشد. راز تسلیم شدن به هوس‏هاى زود گذر، الگوهاى ناسالم و وارداتى همین عدم شناخت است. اشتباه بزرگ این است که با تحلیل سطحى از خویش، این هویت ارزشمند را با خواسته‏هاى ابتدایى و تلقینى اشتباه بگیرد. گاه دیده مى‏شود که وقتى جوانى دست‏به خلاف‏هایى زده و افراط مى‏کند و سپس مورد اعتراض واقع مى‏شود، بلافاصله مى‏گوید: شما جوان را نمى‏شناسید! جوان خواسته هایى دارد و آن‏گاه نمونه هایى از کارهاى جوانان غربى و آزادى (بخوانید بى‏بند وبارى) آن‏ها را فهرست مى‏کند.

اما پاسخ این است که هیچ کس منکر خواسته‏ها و شور و نشاط جوان نیست. اما او قبل از اجراى بى‏معیار نیازها باید به کاوش پرداخته و بفهمد که جوانى یک بخش از حیات کلى انسان است و دستگاه آفرینش براى انسان، انسانیت و هویتى ارجمند را ترسیم نموده که ارضاى احتیاجات باید در آن چارچوب انجام گیرد، تا این سرمایه‏ى بزرگ و سترگ آسیب نبیند.

مهم‏ترین بدبختى، جهل درباره‏ى خویش، پناه بردن به هیجانات مصنوعى به جاى ایمان و کسب رضایت فردى و نسبى شدن همه‏ى ارزش‏هاست; چون کسى که خود را نشناخت‏خدا را نمى‏شناسد و نتیجه چنان مى‏شود که برژینسکى از جامعه‏ى امریکا گزارش داده است: «جامعه‏اى که به هیچ یک از ارزش‏هاى مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضایت فردى را هدف قرار مى‏دهد جامعه‏اى است که در معرض تهدید و فساد قرار دارد. امریکا به وضوح نیازمند یک دوره باز اندیشى، بازنگرى فلسفى و انتقاد از فرهنگ خودى است. امریکا باید به درستى این واقعیت را بپذیرد که لذت‏طلبى همراه با نسبى‏گرایى که راهنماى اصلى زندگى مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعى را ارایه نمى‏دهد.» (13)

روش شناخت هویت‏خویش

دو راه بسیار ساده اما عمیق و سازنده براى شناخت داریم:

1- مقایسه;

2- تحلیل; اصل جالبى که مى‏گوید: هر نیازى در انسان نمایشگر یک استعداد است. (14)

ما در مقایسه‏ى خودمان با دیگر حیوانات درمى‏یابیم که در پنج مورد با آنان اشتراک داریم: هوش، حافظه، ادارکات حسى، احساسات و حواس و چه بسا که آنان در برخى از این خصوصیات از ما قوى‏تر باشند، اما به خاطر استعدادهاى بزرگى چون تفکر، تعقل، وجدان و روحى برتر ممتاز مى‏شویم چنان‏که قرآن از آن به عنوان آفرینشى دیگر یاد مى‏کند. (15)

اما معیار دوم که اصل دقیقى است مى‏گوید هر نیازى در انسان نمایشگر استعدادى بزرگ است. مثلا نیاز به اعتراف نمایانگر وجدان، نیاز به نجوا نماینده‏ى روح و نیاز به آزادى نمایانگر اراده و انتخاب مى‏باشد. در نتیجه جوان مى‏تواند خویشتن را با پرسشى بزرگ روبه‏رو کند که آیا با این همه سرمایه مى‏توانم به شغلى چون خوردن، خوابیدن و خوش بودن راضى شوم؟

آیا زیستنى چنین، حبس شدن در مدارى بسته و محدود نیست؟ و انسان را در باتلاق بیهودگى نمى‏برد؟

این‏جاست که باید اهداف بلند را به رهنمود دین پیدا کنم که پنجره‏اى به سوى بالا مى‏گشاید و هدف برتر را نشان مى‏دهد.

بیهوده نیست که ما را با این پرسش بزرگ روبه‏رو مى‏کنند که «ارضیتم بالحیوة الدنیا» ؟ آیا به همین زندگى محدود دل خوش کرده‏اید؟ (16)

چه شکرهاست در این شهر که قانع شده‏اند

شاه بازان طریقت‏به مقام مگسى

بال بگشا و صفیر از شجر طوبى زن

حیف باشد چو تو مرغى که اسیر قفسى (17)

این درک مختصر از هویت‏خویش، سوداى سر بالا را در انسان زنده مى‏کند و جوان از تنوع‏طلبى و تنزل، به تحرک روى مى‏آورد.

چنین است که همت‏هاى بلند شکل مى‏گیرد و جوان به شکوفایى خود مى‏اندیشد نه آن که به صورت تصنعى خود را به این و آن تشبیه کند. چه خوب گفته است دانشمندى:

آدم دیوانه مى‏گوید اى کاش من فلانى بودم، آدم عصبى مى‏گوید اى کاش جاى فلانى بودم و آدم عاقل مى‏گوید کاش خودم همان باشم که باید باشم. در حالت‏هاى سردار رشید اسلام، جوانمردى چون حاج همت مى‏خوانیم:

قبل از عملیات، یک شب که حاجى خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بى‏خوابى ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سینوزیت‏شدیدى که داشت، احساس ناراحتى مى‏کرد. وقتى وارد خانه شد، دیدم مى‏خواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل یک دوش بگیر، غذایى بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من این همه خودم را به زحمت انداخته‏ام و با سرعت‏به خانه آمده‏ام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور مى‏توانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)

راستى که در مقابل این رادمردان باید گفت:

همتم بدرقه‏ى راه کن اى طایر قدس

که دراز است ره مقصد و من نو سفرم

آرى جوان ما باید فریب زرق و برق‏ها را نخورد و با واقعیت‏خود آشنا گردد. در غیر این‏صورت دچار بن بست‏هاى جوانان در غرب مى‏شود که با همه‏ى درخشش، نورى ندارند. شعارهاى جوانان در غرب حاکى از ناامیدى و گم گشتگى هویت است. آنان در برخى گفته‏ها و چیزهایى که بر لباس‏هایشان نقش بسته مى‏گویند: :are live we ,we dont live ما زنده‏ایم زندگى نمى‏کنیم! یا در شعارى دیگر: no futher یعنى آینده‏اى نیست. و چنین است که به جاى دل‏سپارى به ایمان، در جست و جوى هر چه بیشتر لذت فردى و هیجان (excitement) ، دیوانه وار به هر درى مى‏زنند.

گزارشات عینى نویسنده‏ى کتاب «در غرب خبرى نیست‏» از اعتیاد به حشیش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسیقى پر سر و صداى دیسکو، بسیار تکان دهنده است. (19) اما چنان که در این گذر کوتاه درخودشناسى دیدید، بینش دینى با نشان دادن سرمایه‏هاى زیادتر انسان به او عظمتش را یاد آور مى‏شود، تا به کارهاى حقیر و آرمان‏هاى کوچک قانع نشود و حتى استمرار و ادامه‏ى بعد از مرگ را درک کند. این شناخت درست از خویش، جوان را با هویتى شگرف روبه‏رو مى‏نماید که زندگى با مرگ تمام نمى‏شود و به عینیت عالم ایمان مى‏آورد، (20) که زمینه ساز نماز و پیوند و باطن هستى و ایجاد شور و نشاط او نجات از نومیدى است.

این ادراک از استعدادهاى بزرگ انسانى پرسشى را در ذهن آدمى زنده مى‏کند که در سکوت نیز فریاد دارد.

آن پرسش این است: آیا براى زندگى 60- 70 سال، همان غریزه‏ها کافى نبود؟

آیا براى اهداف کوتاه مدت مثل خوردن و خوابیدن و خوش بودن، نیاز به این همه استعداد، آن هم استعدادهاى مزاحم خوشى بود؟

زیرا عقل و فکر آدمى را آرام نمى‏گذارد مگر از کارش بیاندازیم.

پى‏نوشت‏ها:

1. نهج البلاغه، ترجمه‏ى علامه محمد تقى جعفرى، وصیت‏به امام حسن (علیه اسلام)، ص 817.

2. مسایل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خدا یارى فرد، ص 11.

3. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.

4. نهج البلاغه، کلمات قصار.

5. میزان الحکمة، ج 5.

6. میزان الحکمة، ج 5، ص 9.

7. روضه‏ى کافى.

8. روضه‏ى کافى.

9. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.

10. در تقسیم بندى معروف رسول اکرم: فرزند در هفت‏سال اول فرمانروا و هفت‏سال دوم فرمانبر و هفت‏سال سوم، وزیر است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفى) .

11. نهج البلاغه‏ى صبحى صالح، کلمات قصار، شماره‏ى 86.

12. خارج از کنترل، زى بیگنوبرژینسکى، ص 128.

13. خارج از کنترل، ص 129.

14. مسؤولیت و سازندگى، استاد على حائرى، ج 1.

15. سوره‏ى مؤمنون آیه‏ى 14 بعد از سیر تکاملى نطفه تا انسان از آفرینش دیگر یاد مى‏کند که همان ترکیب ممتاز آدمى است.

16. توبه / 38.

17. دیوان حافظ.

18. سردار خیبر، خاطراتى از حاج ابراهیم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلى الله علیه و آله)، ص 143.

19. در غرب خبرى نیست، منوچهر دبیرسیاقى، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.

20. آنان که به غیب ایمان آورده و نماز به پاى مى‏دارند. (بقره/ 2) .

عزت نفس و راههای تقویت آن

عزت نفس و راههای تقویت آن
عزت نفس  عبارت است از احساس ارزشمند بودن .  این حس از مجموع افکار ، احساسها ، عواطف  و تجربیاتمان  در طول زندگی ناشی می شود :  می اندیشیم که فردی باهوش یا کودن هستیم ،  احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، خود را دوست داریم یا نداریم.  مجموعه هزاران برداشت ، ارزیابی  و تجربه ای که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، ویا برعکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم ( کلمز ، به نقل از علی پور ، 1379 ). عزت نفس از دو بخش به هم مرتبط تشکیل می شود. یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی که باور خودتوانمندی نامیده می شود و دیگری احساس داشتن صلاحیت برای خوشبخت شدن که احترام به خود یا حرمت نفس نامیده می شود (براندن ،به نقل از  قراچه داغی1379).  پرکاربردترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ در سال 1965 ارائه کرده است : نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به خود ( جان دی و مک آرتور ، 2004). ناتالین براندن« پدر جنبش عزت نفس» عزت نفس را این گونه تعریف کرده است : گرایش به ادراک خود به عنوان فردی که شایستگی رویارویی با چالش های اساسی زندگی را داریم، زیرا ارزش شاد بودن را داریم (ساین مالهی، 2001 ).
روند تکامل عزت نفس
نظر فرد نسبت به خویشتن ، و حس عزت نفس به تدریج در طول زندگی تکامل پیدا می کند. این حس از کودکی آغاز می شود و طی مراحلی که به تدریج پیچیده تر می شود، پیشرفت می کند. فرد در هر یک از این مراحل عقاید ، احساسها و بالاخره افکار پیچیده جدیدی نسبت به خویشتن دارد و مجموع اینها موجب می شود که وی به طور کلی خویش را موجودی ارزشمند یا بی کفایت بداند.
اهمیت عزت نفس
همه مربیان ، والدین و رهبران بر این باورند که جامعه باید پرورش دهنده افرادی با بهداشت روانی سالم و عزت نفس بالا باشد. چنین افرادی به دیگران احترام می گذارند، مسئولیت رفتار خود را می پذیرند، دارای ثبات شخصیتی هستند، نسبت به خود و توانایی هایشان احساس غرور می کنند، خودانگیخته هستند، توانایی خطر کردن و روبه رو شدن با مشکلات و حل آنها را دارند ، دیگران را دوست دارند و دوست داشتنی هستند ، در زندگی به دنبال چالش هستند و هدف های خود را در زندگی دنبال می کنند. به عبارتی جامعه نیازمند افراد با عزت نفس بالاست ، زیرا این افراد توانایی های خود را باور دارند، مسئول و قابل اعتماد می باشند ( ریزنر، 2004).
ارکان مهم عزت نفس
1- زندگی آگاهانه آگاهی بالاترین تجلی زندگی است. هرچه آگاهی بیشتر باشد، زندگی متعالی تر می شود  2- خودپذیری خودپذیری به قدری با عزت نفس در ارتباط پیوسته و تنگاتنگ است که گاه این دو را باهم به اشتباه می گیرند.  3- مسئولیت در قبال خود  قبول مسئولیت در قبال خود برای رسیدن به عزت نفس ضرورت دارد. 4- قاطعیت وابراز وجود ابراز وجود یعنی احترام گذاشتن به خواسته هاو نیازهاوارزش های خود. 5-زندگی هدفمند زندگی هدفمند مستلزم پربار بودن است.باید شایستگی خود راثابت کنیم.  6- یکپارچگی شخصی زمانی ایجاد می شود که ایده آل ها ،باورها،معیارها،برداشتها و رفتارمان از همخوانی برخوردار باشند.
راههای تقویت عزت نفس
ایمنی و امنیت اولیه ، محبت کردن از طریق لمس ، عشق و محبت ، پذیرش ، احترام، دیده شدن و درک گردیدن  ،  توجه متناسب با سن و سال ، تحسین و انتقاد ،  انتظارات پدر و مادر،  برخورد با اشتباهات ،  وجود ساختار در خانواده ، بدرفتاری با کودکان
تقویت عزت نفس در مدارس
برای بسیاری از دانش آموزان ، مدرسه حکم شانس دوم است. فرصتی است تا احساس بهتری درباره خود پیدا کنند و در مقایسه با آنچه در منزل فراگرفته اند به زندگی با دید بهتری بنگرند. آموزگاری که بتواند احساس صلاحیت و شایستگی کودک را تقویت کند ، در واقع جبران کننده شرایط خانواده ای است که در آن به کودک احساس اعتماد به نفس نمی دهد. آموزگارانی که می خواهند به دانش آموزان خود عزت نفس بدهد باید انتظارهای خود را با آنها در میان بگذارند. کلاسی که در آن این مطلب آموزش داده شود که اگر هرکس برای رسیدن به آنچه تلاش کند ، به آ ن می رسد، کلاس درسی است که در آن عزت نفس تدریس می شود. وقتی آموزگار به کودک پس خوراند مناسب می دهد، خود آگاهی او را افزایش می دهد، وقتی به جنبه های مثبت دانش آموزان توجه می کند ، توجه او را به توانمندیهای خود جلب می کند.   اطلاع از متفاوت بودن سرعت و سبک یادگیری دانش آموزان ، می تواند به افزایش عزت نفس  جوانان ما کمک فراوانی بکند(براندن ،به نقل از  قراچه داغی1379)

دین و نیازهای روانی انسان

دین و نیازهای روانی انسان
چکیده:
یکی از پیش‏فرضهای پذیرش دین این است که برخی از نیازهای بنیادین آدمی جز با دین‏باوری برآورده نمی‏شود . امروزه کسان بسیاری با بهره‏گیری از دانش‏های جدید، نیازهای اصیل انسانی را می‏کاوند و به پاسخ‏گویی این پرسش می‏پردازند که «آیا می‏توان از چنین نیازی سخن گفت؟» نویسنده در این مقاله به برخی از نیازهای روانی آدمی اشاره کرده و برای تبیین پاسخ‏گویی دین به این نیازها از سخنان امام علی علیه السلام بهره فراوان برده است .
یکی از ابعاد دین پژوهی که خداناگرایان بیش از خداباوران به آن توجه نموده‏اند، پاسخگویی دین به نیازهای روانی انسان است . ملحدان، با این پیش فرض که خدا و معارف و حیانی سرابی بیش نیست، به جست و جو درباره منشا پیدایش ادیان پرداخته و ترس و نادانی، عقده‏های روانی (1) و عواملی از این دست را خاستگاه اعتقاد به موجودات فراطبیعی دانسته‏اند .
در واقع، این دین ستیزان نیمی از راه را درست پیموده و به حق، روح و روان آدمی را در پیوندی تنگاتنگ با دین و مذهب یافته‏اند; اما در ریشه یابی آن به خطا رفته و بر عواملی نادرست انگشت نهاده‏اند . دین وحیانی - بدان سبب که با فطرت انسان هماهنگ است - افزون بر سعادت اخروی، آرامش دنیوی را نیز تامین می‏کند و نیازهای اصیل روانی را به نیکوترین صورت برآورده می‏سازد . (2)
1 . نجات از گرداب تنهایی
آدمیان هر اندازه که دیوارهای زمان و مکان را فرو ریزند و آرزوی زندگی در دهکده جهانی را دست‏یافتنی‏تر ببینند، گونه‏هایی از احساس تنهایی را با خود همراه دارند و در میان همنوعان خود دارویی برای آن نمی‏یابند . به گفته پل تیلیخ (1886- 1965 م) «پیشرفت فناوری هر چند فاصله‏های زمانی و مکانی را برداشته، اما بیگانگی دل‏ها از یکدیگر به گونه شگفت انگیزی افزایش یافته است .» (3) این احساس تنهایی که یکی از عوامل پیدایش افسردگی است، شکل‏های گوناگون می‏یابد و در فراگیرترین حالت، در قالب این آگاهی جلوه‏گر می‏شود که دیگران - هر اندازه نیروی خود را به کار بگیرند - به دلیل نارسایی در علم و قدرت، از گشودن گره بسیاری از مشکلات من ناتوانند . (4) در این موقعیت، اعتقاد به خدایی که در دانش و قدرت بی‏همتاست، آدمی را از گرداب تنهایی می‏رهاند و خلوت با پروردگار یکتا را شیرین‏ترین لحظه‏ها می‏گرداند . امام علی علیه السلام این حقیقت را چنین با خدا نجوا می‏کند:
خدایا! تو به دوستانت از همه انس گیرنده‏تری و برای آنان که به تو توکل کنند، از هر کس کاردان‏تر . بر نهانی‏هاشان بینایی و به درون‏هاشان آگاه و بر مقدار بینش آنان دانا . رازهاشان نزد تو آشکار است و دل هاشان در حسرت دیدار تو داغدار . اگر تنهایی و غربتشان به وحشت اندازد، یاد تو آنان را آرام سازد و اگر مصیبت‏ها بر آنان فرو بارد به تو پناه آرند و روی به درگاه تو دارند; چه می‏دانند سر رشته کارها به دست توست و از قضایی خیزد که پای بست توست . (5)
2 . تامین عدالت و دادگری
یکی دیگر از نیازهای انسانی که جز در پرتو دین باوری برآورده نمی‏گردد، نیاز به عدالت و دادگری است . (6) چه بسیارند ستم پیشگانی که در این دنیا تاوان جنایات خود را نمی‏پردازند و روزگار را به رفاه و خوشی می‏گذرانند و در نتیجه، بر اندوه ستمدیدگان می‏افزایند . افزون بر این، چه بسا مجازات‏های دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمی‏سازد; کسی که دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده کرده و انبوه بی‏شماری را معلول و ناتوان ساخته است، چگونه می‏تواند مجازاتی در خور جنایت‏خویش دریافت دارد؟ ادیان الهی با تاکید بر زندگی پس از مرگ به این پرسش پاسخی روشن می‏دهند و در برابر هر ستمی عقوبتی در خور می‏نهند . (7) به فرموده امام علی علیه السلام دنیا نه جایگاه پاداش مؤمنان است و نه محل عقاب کافران . (8) از این رو، نه نیکان را شاید که بدان دل ببندند و نه بدکاران می‏توانند با سرگرم شدن به خوشی‏های زودگذرش، از عذاب الهی برهند .
ان الله سبحانه لم یرضها ثوابا لاولیائه و لا عقابا لاعدائه . (9) خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش .
از دیدگاه مکتب علوی، خداوند در کمین ستمکاران است; و اگر چند روزی به آنان مهلت می‏دهد، دیری نخواهد پایید که به سزای کردارشان می‏رساند (10) و داد مظلومان را از آنان می‏ستاند . (11) البته این به معنای تشویق ستم پذیری و سازشکاری نیست; زیرا امام علی علیه السلام نه تنها سازش با ظلم را برنمی‏تابد، بلکه گفتن سخن حق نزد پیشوای ستمگر را از جهاد در راه خدا برتر می‏شمارد . (12) با این حال، برای کسانی که از گرفتن حق خویش ناتوانند، هیچ چیز از این سخن تسلی بخش‏تر نیست که عدل الهی برای ظالمان، از ستمی که آنان بر ستمدیده روا داشته‏اند، بسیار شکننده‏تر است (13) «یوم العدل علی الظالم اشد من یوم الجور علی المظلوم‏» . (14)
3 . فرونشاندن عطش جاودانگی
میل به فناناپذیری و جاودانگی یکی از نیازهایی است که در اعماق جان انسان ریشه دارد و ترس از به پایان رسیدن زندگی، به شدت وی را می‏آزارد . (15) آدمی تنها به زنده بودن نام و یاد خویش دلخوش نمی‏گردد، بلکه فطرتا در پی فناناپذیری روان خویش است، آلکسیس کارل می‏گوید:
مردم . . . نه تنها در این جهان، بلکه در ورای قبر نیز به شدت خواستار زندگی‏اند و برای‏شان کافی نیست که فقط در آثار خود . . . زنده بمانند . . . آن چه ما خواستار آنیم قبل از همه، بقای شخصی است و این که بعد از مرگ، عزیزان خود را ببینیم و در دنیایی از صلح و عدالت قدم بگذاریم . (16)
کسانی که مرگ را پایان حیات انسان می‏شمارند، به پوچ انگاری می‏رسند و زیستن در این جهان را بی‏معنا می‏یابند . (17) از این رو، خاستگاه نیاز انسان به جاودانگی، آرزوی رهیدن از فساد و تباهی است نه غرور و خودخواهی .
جست و جوی نام . . . از غرور نیست، از بیم ابتر ماندن است . اگر در آرزوی همه چیز شدن هستیم، فقط از آن رو است که می‏خواهیم از هیچ بودن بگریزیم . باری، ما آرزومند نجات دادن خاطره و یاد و نام خویشیم . این یاد و نام چقدر دوام دارد؟ حداکثر مادامی که بشر باقی می‏باشد . چه می‏شود اگر یاد و نام ما، در خدا بقا می‏یافت . (18)
آری، تنها دین الهی است که با تاکید بر حیات جاویدان انسان و زندگی پس از مرگ، به این نیاز اصیل آدمی پاسخ می‏گوید و عطش جادوانه زیستن را فرو می‏نشاند . دانشمندان خداناگرا برای زدودن ترس از فناپذیری از دل آدمی بسیار کوشیده‏اند; اما توفیق چندانی نیافته و در سرکوب این گرایش ذاتی انسان، ناتوان مانده‏اند . (19) در نگاه ادیان آسمانی، مرگ آغاز زندگی حقیقی است . (20) این تفسیر از مرگ به زندگی معنا می‏بخشد و خداباوران را به استقبال عاشقانه از شهادت می‏کشاند . چنین است که امام علی علیه السلام می‏فرماید:
و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه; (21) به خدا سوگند، انس پسر ابوطالب به مرگ، بیش از دلبستگی کودک به پستان مادر خویش است .
در دیدگاه امیرمؤمنان، مرگ نه سر آغاز جدایی، بلکه زمینه ساز والاترین وصال است . (22) از این رو، آنچه ناگواری‏های زندگی و زیستن با سست پیمانان را بر آن حضرت آسان می‏کند، شوق شهادت و لقای الهی است .
به خدا اگر آرزوی شهادتم به هنگام رویارویی با دشمن نبود، و دل نهادنم بر مرگ خویش نمی‏نمود، دوست داشتم یک روز با اینان به سر نبرم و هرگز دیدارشان نکنم . (23)
4 . تقویت صبر و بردباری
نقش دین در بالا بردن قدرت تحمل مشکلات چنان است که برخی از جامعه شناسان این نکته را خاستگاه پیدایش ادیان دانسته، و بر آن شده‏اند که «دین اساسا پاسخی است‏به دشواری‏ها و بی‏عدالتی‏های زندگی و می‏کوشد تا این ناکامی‏ها را توجیه کند» . (24)
گوینده این سخن - چون بسیاری دیگر از کسانی که دین را واکنشی در برابر نیازهای فردی و اجتماعی بشر می‏دانند و از بعد فراطبیعی آن غفلت می‏ورزند - میان خاستگاه دین و پیامدهای آن فرق نمی‏نهد و در تحلیلی یکسونگرانه، دین را توجیهی برای ناکامی‏های زندگی می‏شمارد . با این همه، نمی‏توان این حقیقت را نادیده گرفت که هیچ چیز مانند دین نتوانسته است‏به آدمی در برابر سختی‏ها پایداری بخشد و در بن بست‏ها روزنه امید بگشاید . (25)

• هیچ کنجی بی‏دد و بی‏دام نیست جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26)
• جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26) جز به خلوت‏گاه حق آرام نیست (26)
انسان دین باور، پیروزی و شکست، رفاه و تنگدستی (27) و نیکبختی و سیه روزی، همه را پذیرفتنی می‏یابد و بدون آن که از تلاش دست‏بردارد، به هر آن چه که جانان می‏پسندد، دلخوش است . به فرموده امیر مؤمنان علیه السلام، پرهیزگاران در تجارتی سودمند، دراین دنیا بر ناگواری‏ها شکیب می‏ورزند تا آسایش جهان دیگر را به دست آورند:
صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة، تجارة مربحة یسرها لهم ربهم (28) ; روزی چند را با شکیبایی به سر بردند که آسایشی دراز مدت را برای‏شان به دنبال آورد، تجارتی سودمند بود که پروردگارشان برای آنان فراهم کرد .
آسان انگاری سختی‏های دنیوی به آن جا می‏رسد که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهادت امیر مؤمنان را پیش گویی می‏کند و از چگونگی صبرش می‏پرسد، این پاسخ را دریافت می‏دارد: «ای رسول خدا، نه جای شکیبایی کردن است، که جای مژده شنیدن و شکر گزاردن است‏» . (29) و شاگرد و دست پرورده آن حضرت، زینب علیها السلام پس از واقعه کربلا، در پاسخ ابن زیاد که می‏پرسید: «کار خدا را با برادر و خویشاوندانت چگونه دیدی؟» جمله‏ای بر زبان راند که خداناباوران هرگز معنایش را در نمی‏یابند: «ما رایت الا جمیلا (30) ; جز نیکی و زیبایی ندیدم‏» .

• یکی درد و یکی درمان پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
• یکی وصل و یکی هجران پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد
________________________________________
1) زیگموند فروید (1856- 1939 م) از کسانی است که از این زاویه به دین نگریسته و بدون استناد به شاهد و مدرکی، سرآغاز دین و بلکه تمدن بشری را چنین دانسته است: «روزی روزگاری در یک زمان بسیار دور، انسان ابتدایی و یا شاید نیاکان ما قبل انسانی انسان، در حالتی که داروین رمه آغازین می‏نامد، زندگی می‏کرد . این رمه ترکیب می‏شد از نر مسلطی که تعدادی از ماده‏ها را در انحصار خود داشت و آزمندانه همه آن‏ها را برای خود می‏خواست . این پدر نیرومندتر، حسودتر و خشن‏تر نرهای دیگر دسته‏اش را که پسران خودش و فرزندان ماده‏هایش بودند، از ماده‏ها دور نگه می‏داشت و آن‏ها را به حاشیه گروه رانده بود . به هر روی، روزی فرا رسید که این مردان حاشیه‏ای . . . دست‏به دست هم دادند و پدر مسلط را کشتند [ . . . سپس] این وحشیان آدمخوار قربانی شان را خوردند . . . برادران پس از پیروزی از کرده شان دچار پشیمانی می‏شوند و . . . برای جبران و کفاره عمل وحشتناک‏شان دو ممنوعیت را اختراع کردند: یکی آن که جانشینی نمادین به صورت یک نوع حیوان را به جای پدر گذاشتند، . . . دوم آن که آن‏ها با حرام کردن ماده‏های آزاد شده بر خودشان، از ثمرات پیروزی شان چشم پوشی کردند . . . همه مذاهب بشری واکنش‏هایی‏اند در برابر همین رویداد بزرگی که فرهنگ با آن آغاز می‏شود و از آن زمان تاکنون نگذاشته است که انسان آرام بگیرد .» (ملکم همیلتون، جامعه‏شناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، مؤسسه تبیان، تهران، 1377، ص 103- 105 .)
2) ر . ک: صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، انتشارات پیام اسلام، قم، بی‏تا; سید محمد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صدرا، قم و تهران، بی‏تا، ص 8; ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372 ش، ص 193 .
3. Pull Tillich, The Shaking of the Foundations, charles Scribner|s Son, New York , 1948; P.157 .
4) ر . ک: مصطفی ملکیان، جزوه کلام جدید 2، ص 105- 125 .
5) نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378 ش . خطبه 227، ص 261 .
6) مصطفی ملکیان، پیشین، ص 127- 129 و ر . ک: ملکم همیلتون: پیشین، ص 277 .
7) ر . ک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1376، ج 3- 1، ص 493 .
8) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة، منشورات المکتبة الاسلامیة، تهران، 1388 ق، ج 21، ص 492- 493 .
9) نهج البلاغه، حکمت 415، ص 435 .
10) همان، خطبه 97، ص 88 .
11) همان، نامه 53، ص 340 (عما قلیل . . . ینتصف منک للمظلوم .)
12) همان، حکمت 374، ص 429 .
13) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، پیشین، ج 21، ص 426 .
14) نهج البلاغه، حکمت 341 و ر . ک: حکمت 241 .
15) ر . ک: مصطفی ملکیان، پیشین، ص 126 .
16) آلکسیس کارل، مجموعه آثار و افکار (راه و رسم زندگی)، ترجمه پرویز دبیری، نشر ناهید، اصفهان، بی‏تا، ص 176 .
17) زبان حال این گروه چنین است: ز آوردن من نبود گردون را سود/وز بردن من جاه و جلالش نفزود/از هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/کآوردن و بردن من از بهر چه بود .(رباعیات خیام، تصحیح جلال‏الدین همایی، نشر هما، تهران، 1367، ص 16 .)
18) میگل داوناموتو، درد جاودانگی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، نشر البرز، تهران، 1370 ش، ص 94- 95 .
19) عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1373 ش، ص 260 .
20) انما خلقت للآخرة لاللدنیا» .(نهج البلاغه، نامه 31، ص 303 .)
21) نهج البلاغه، خطبه 5، ص 13، همچنین ر . ک: خطبه 180، ص 188 و نامه 62، ص 347 .
22) همان، نامه 28، ص 294 .(احب اللقاء الیهم لقاء ربهم .)
23) همان، نامه 35، ص 310 .
24) ملکم همیلتون، پیشین، ص 241 . مارکس نیز دین را «پناهگاهی در برابر خشونت واقعیت‏های روزانه‏» می‏داند (گیدنز، جامعه‏شناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1377 ش، ص 429) ; اما بر این باور است که دین «مانند داروهای مخدر تنها تسکین موقتی می‏بخشد، آن هم به بهای کند شدن حواس‏و پیامدهای جانبی ناخوشایند» . ملکم همیلتون، پیشین، ص 143 .)
25) ر . ک: ناصر مکارم شیرازی، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، قم، بی‏تا، ص 182 و 199; ویلیام جیمز، پیشین، ص 26 و عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، صراط، تهران، 1376 ش، دفتر دوم، ص 122 .
26) جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، انتشارات ناهید، تهران، 1375 ش، دفتر دوم، بیت 591
27) نهج البلاغه، خطبه 23، ص 23 .
28) همان، خطبه 193، ص 225 .
29) همان، خطبه 156، ص 156 .
30) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 45، ص 116 .

رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)

رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)                         
هر وقت به کسی لطفی می کنید اعتماد به نفس وعزت نفس شما به همان اندازه افزایش می یابد.
نگویید ای کاش زندگی بهتر از این بود ، بخواهید که خودتان بهتر از این باشید.(جیم رون، نظریه پرداز در زمینه موفقیت)
اگر فکر می کنید برای شادی و خوشبختی شما باید فرد دیگری تغییر کند محکوم به شکست هستید.
انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
با دیگران با ملاحظه ، ادب و متانت رفتار کنید و ببینید که اعتماد به نفستان چطور بالا می رود.
عادت قدرشناسی را در خود تقویت کنید.در زندگی شکرگزار و قدردان همة چیزهای خوبی که دارید باشید.
هر عمل یا حرفی از جانب شما که باعث بالا رفتن عزت نفس در دیگران می شود عزت نفس خودتان را نیز بالا می برد.
یادگیری صحبت کردن در جمع ، اعتماد به نفس شما را به میزان بسیار زیادی افزایش می دهد.
عمر کوتاه تر از آن است که حتی لحظه ای از آن را برای انجام کاری که دوست ندارید یا برایتان اهمیت ندارد تلف کنید.
کسب آمادگی برای دور شدن از شرایط نامساعد به منظور پیش گیری از شکست ها باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
حوزه ای را که از کار کردن در آن لذت می برید مشخص کنید و سپس تمام وقت و توانی را که در اختیار دارید صرف آن کنید.
به هنگام آشفتگی و تحولات سریع ، مرتبا خود را با در نظر گرفتن شرایط جدید ارزیابی کنید.
توانائی درست عمل کردن در شرایط بحرانی معیار واقعی شخصیت فرد است.
اگر می توانید چیزی را تصور کنید ، قادر به انجام آن نیز هستید.محدودیت ها فقط در درون شما وجود دارند.
عادت انسان های موفق این است که در همة کارهایشان قاطعیت دارند.

رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)

رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)                         
هر وقت به کسی لطفی می کنید اعتماد به نفس وعزت نفس شما به همان اندازه افزایش می یابد.
نگویید ای کاش زندگی بهتر از این بود ، بخواهید که خودتان بهتر از این باشید.(جیم رون، نظریه پرداز در زمینه موفقیت)
اگر فکر می کنید برای شادی و خوشبختی شما باید فرد دیگری تغییر کند محکوم به شکست هستید.
انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
با دیگران با ملاحظه ، ادب و متانت رفتار کنید و ببینید که اعتماد به نفستان چطور بالا می رود.
عادت قدرشناسی را در خود تقویت کنید.در زندگی شکرگزار و قدردان همة چیزهای خوبی که دارید باشید.
هر عمل یا حرفی از جانب شما که باعث بالا رفتن عزت نفس در دیگران می شود عزت نفس خودتان را نیز بالا می برد.
یادگیری صحبت کردن در جمع ، اعتماد به نفس شما را به میزان بسیار زیادی افزایش می دهد.
عمر کوتاه تر از آن است که حتی لحظه ای از آن را برای انجام کاری که دوست ندارید یا برایتان اهمیت ندارد تلف کنید.
کسب آمادگی برای دور شدن از شرایط نامساعد به منظور پیش گیری از شکست ها باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
حوزه ای را که از کار کردن در آن لذت می برید مشخص کنید و سپس تمام وقت و توانی را که در اختیار دارید صرف آن کنید.
به هنگام آشفتگی و تحولات سریع ، مرتبا خود را با در نظر گرفتن شرایط جدید ارزیابی کنید.
توانائی درست عمل کردن در شرایط بحرانی معیار واقعی شخصیت فرد است.
اگر می توانید چیزی را تصور کنید ، قادر به انجام آن نیز هستید.محدودیت ها فقط در درون شما وجود دارند.
عادت انسان های موفق این است که در همة کارهایشان قاطعیت دارند.

روشهای تقویت اعتماد به نفس

روشهای تقویت اعتماد به نفس
یکی از عمده ترین دلایل «کمرویی» نیز نزد کودکان و نوجوانان، ضعف در اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی است. پدیده کمرویی که امروزه به عنوان یک معلولیت اجتماعی مطرح است، رابطه مستقیمی با چگونگی نگرش فردت نسبت به خود واحساس خود ارزشمندی وی دارد. در درمان کمرویی هم برای کاهش اضطراب و افزایش مهارتهای اجتماعی (مثل شمرده و رسا صحبت کردن، برقراری ارتباط بصری با مخاطبین و...)، بدون توجه اساسی به اصول و روشهای تقویت اعتماد به نفس اقدام مؤثری انجام نمی پذیرد.
خودشناسی و پذیرش مسؤولیت اجتماعی از مهمترین هدفهای تربیتی در هر جامعه ای است و برخورداری از حس «خود ارزشمندی» و «اعتماد به نفس» قوی به مثابه ی یک سرمایه ی ارزشمند حیاتی، برای همه ی انسانها، بویژه کودکان و نوجوانانی که از مهارتهای اجتماعی کمتری بهره مند هستند، از مؤثرترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعدادها و خلاقیتها به شمار می آید. به طور کلی فرآیندهای شناختی، احساسات، انگیزه ها، برقراری روابط فی مابین، شیوه زندگی، تصمیم گیریها و انتخابهای ما قویاً متأثر از چگونگی احساس خودارزشمندی و اعتماد به نفس است.
یک اراده قوی در گرو اعتماد به نفس قوی و استوار است.تسلیم ناپذیری، مطمئن، مصمم و راسخ قدم بودن از صفات برجسته رهبران بزرگ تاریخ انسانهاست.*به عبارت دیگر تنها عوامل تعیین کننده ی رفتار، اعتماد به نفس و احساسی است که ما نسبت به خودمان داریم. به قول «مازلو »(1954) ما برای سلامت روانی خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوی داریم. بنابراین برای برخورداری از اعتماد به نفس، انسان نیاز دارد که از احترام و شأن اجتماعی مطلوب و نگرش مثبت به خویشتن بهره مند باشد.
تحقیقات انجام شده در مدارس مختلف بویژه مدارس استثنایی نشان می دهد که بین پیشرفت تحصیلی و نگرش فرد نسبت به خودش رابطه ی مستقیمی وجود دارد. هر قدر فرد احساس و نگرشی مثبتی نسبت به خود داشته باشد، موفقیت بیشتری در امور تحصیلی از خود نشان می دهد (فرانک 1976).
در این میان والدین، خواهران و برادران، معلمان و همسالان کودکانی که به دلایلی نظیر کمرویی، اضطراب، ناتوانی در انجام تکالیف درسی و یا عقب ماندگی ذهنی از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند، نقش بسیار مهمی در ایجاد و تقویت حس «خودارزشمندی» و اعتماد به نفس آنها دارند. آنچه برای بهداشت روانی، پیشرفت تحصیلی و شغلی این قبیل دانش آموزان ضروری می باشد، این است که به آنها کمک نماییم تا حس خودپنداری واقعی و اعتماد به نفس قوی در آنان رشد یابد. به دیگر سخن بوجود آمدن و تقویت کارآیی و احساس ارزشمندی در شکوفایی شخصیت و توانمندیهای کودکان و نوجوانان بسیار مهم است.
روشهای تقویت اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان

عوامل متعددی می تواند در پرورش و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، آنهایی که دچار کمرویی و یا عدم تمرکز هستند، با توجه به ویژگیهای جسمانی و قابلیتهای ذهنی و توانمندیهای عمومی آنها دخیل باشد. خانواده ها و مربیان مراکز آموزشی می بایست، اطمینان حاصل کنند که همه ی افرادی که با ایشان محشور هستند در اتخاذ تصمیمات و انجام فعالیتهای مختلف از اعتماد به نفس کافی برخوردار می باشند. باید تلاش نمود تا احساس «کارا» بودن، مفید واقع شدن و بالطبع «خود ارزشمندی» و قابل احترام بودن را در آنها تقویت کرد. باید توجه داشت که رفتارهایی از قبیل بی توجهی، تحقیر، تهدید، و ایجاد موانع و محدودیتهای بی جهت برای فعالیتهای فردی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، از آفتهای رشد این ویژگی در او محسوب می شوند. طبیعی است از نوجوانی که فاقد اعتماد به نفس کافی باشد، نمی توان پیشرفتهای قابل ملاحظه ای را در امر تحصیل، فعالیتهای شغلی و حرفه ای و مهارتهای ارتباطی انتظار داشت. نوجوانی که احساس کارآیی، ارزشمندی و اعتماد به نفس نداشته باشد، چگونه می تواند با انگیزه ای قوی و تصمیم و اراده ای استوار که اساس پیشرفت در هر کاری است در امر تحصیل و کسب مهارتهای لازم موفق شود.
در این جا به چند عامل بسیار مهم برای پرورش و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان اشاره می نماییم.
الف) همواره سعی نمایید که در برخورد با کودکان و نوجوانان توانمندیهای آنها را مدنظر قرار دهید، نه ضعفها و ناتواناییها را:
لازم است پیوسته با دید و بازخورد مثبت و سازنده به آنان نگریست. هرگونه احساس و نگرشی که ما نسبت به کودکان و نوجوانان داریم، بدون شک در رفتار فی مابین تأثیر بسزایی خواهد داشت. اگر احساس و نگرش ما نسبت به کودک مملو از ضعف و درماندگی او باشد، منجر به رفتارهایی نظیر بی رغبتی و بی توجهی نسبت به او، یا حمایت بیش از حد از وی خواهد شد، که در هر دو صورت کودک نمی تواند از حس ارزشمندی و اعتماد به نفس لازم برخوردار باشد.
فرزند هبه الهی است و باید با دیدۀ منت بر او نگریست، تقدیر خالق در خلقت وجود انسان همیشه در احسن تقویم است،*به عبارت دیگر آنچه خداوند هبه می کند در راستای بهترین صورتهاست، اما تأثیرپذیری نطفه از اختلالات ژنتیکی و یا عوامل دیگر، امری است که در بسیاری از مواقع کنترل آن خارج از توان انسان می باشد.
لذا با پذیرش قلبی هبه الهی** در وضعیت موجود، باید نقاط قوت و توانمندیهای کودک را مدنظر قرار داده، برای شکوفایی استعدادهای بالقوه اش تلاش کرد. از جمله این که محیط خانه، مدرسه و محله کودک را به صورت صحنه هایی از نمایش به فعلیت رسیدن مهارتها و استعدادهای بالقوه او درآوریم.
وجود نگرش منفی نه تنها تأثیر سوء و یا بازدارنده روی کودک خواهد گذاشت، بلکه صاحبان چنین اندیشه ها و نگرش هایی خود را نیز در پس دیواره ای از برداشتهای آزاردهنده و ویرانگر محبوس کرده، از خلاقیتها و ابتکار عمل، نشاط و سرزندگی و بالاتر از همه امید، توکل و تحرک باز می دارند.
ب) برای نوجوانان و جوانان تجارب خوشایندی از فعالیتهای مستقل و آزاد فراهم نمایید؛
به آنها فرصت دهید تا با فعالیتهای مستقل، احساس مسؤولیت و مراقبت از خویشتن را بیابند. برای این کار ایجاد انگیزه های لازم برای تحرک و فعالیتهای داوطلبانه بسیار حائز اهمیت است. غالباً نوجوانان با انگیزه های محیطی به فعالیت افتاده با رضامندی و احساس خوشایند درونی پیشرفت می کنند. بدیهی است فعالیتهای مستقل و آزاد در زمینه ی انجام کارهای روزانه از نظارت مستمر و بعضاً هدایت، ارشاد و تشویق خانواده بی نیاز نخواهد بود. اما آنچه مهم است این که نظارت بزرگسالان، به معنای دخالت مداوم ایشان در فعالیتها و امور نوجوانان نیست. نباید در همه کارهای آنان دخالت کرده و به جای این که ابتکار عمل به دست نوجوانان باشد، آنها را به عناصر منفعل و غیرفعال تبدیل سازیم.
ج) تجارب موفقیت آمیز کودکان و نوجوانان را افزایش دهید:
یکی از مهمترین عوامل ایجاد و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، بویژه نوجوانان کمرو و یا ناموفق، فراوانی موفقیتهای آنها در انجام فعالیتهای مختلف می باشد. به عبارت دیگر لازم است برنامه های آموزشی و فعالیتهایی که برای آنها پیش بینی می شود به گونه ای تهیه و تنظیم گردد که با سعی و تلاشی که از خود نشان می دهند موفق به انجام آنها بشوند.
جوانی که تجارب چندانی از موفقیت در خانه و مدرسه ندارد، هر قدر در انجام فعالیتهای مختلف با موفقیت بیشتری مواجه گردد، حس کارآیی، ارزشمندی و بالطبع اعتماد به نفس در او تقویت می شود. آنچه در این ارتباط بسیار مهم و قابل توجه است این که تلاش افراد هدفمند و جهت دار باشد، یعنی کسب هرگونه موفقیت می بایست در سایه تلاش و تقلا انجام پذیرد، تا آنها احساس خوشایندی از دقت و تلاش داشته باشند. بدیهی است که این انتظار که همه فعالیتها و تلاشها بدون استثناء منجر به موفقیت گردد، همواره نمی تواند امری طبیعی و ایده آل باشد، بلکه توقع نامعقول آن است که با توجه به شرایط ذهنی و روانی افراد برنامه های آموزشی و تربیتی خاص نوجوانان و جوانان به گونه ای تنظیم گردد که در غالب موارد آنها با تلاش مستمر خود به نتیجه مطلوب دست یابند.
بی تردید در غیر این صورت، یعنی وقوع شکستها و ناکامیهای پیاپی به دلیل کمرویی و یا دشواری تکالیف ارائه شده و بالطبع دلسردیها و دلزدگیهای مستمر، نوجوان حس کارایی و ارزشمندی خود را از دست داده، احساس بی کفایتی بر او مستولی می گردد، اعتماد به نفس وی نیز به حداقل می رسد.
اولیاء و مربیان باید به خاطر داشته باشند که آنچه در رشد و پیشرفت این قبیل افراد، مهم و حائز اهمیت است. مسأله انگیزه و تلاش آنهاست و نه صرف نتایج حاصل از آن. افراد با هم فرق دارند و در انجام یک فعالیت مشخص و یکسان انگیزه و تلاشهای متنوعی از خود نشان می دهند. در این رهگذر امکان دارد نوجوان تیزهوشی با حداقل تلاش بتواند به نتیجه مورد نظر دست یابد، در حالی که ممکن است نوجوانی که با عقب ماندگی ذهنی مواجه است با حداکثر تلاش قادر نشود به حداقل نتیجه مورد نظر نایل گردد. لذا صرف نگریستن به نتایج کار، یعنی نمرات حاصله نمی تواند رویه ای منطقی و عادلانه باشد. به حکم عقل سلیم، آنچه مهم است و باید تشویق و تقویت بشود همان نفس تلاش مستمر و هدف دار بودن آن است .و بس.
همه افراد بویژه نوجوانان و جوانان کمرو در فعالیتها و تلاشهایشان به تشویق و ترغیب نیاز دارند. موفقیتهای ایشان در انجام مهارتهای مختلف موجب تقویت انگیزه و رغبت آنها برای ادامه کار و تلاش بیشتر می شود. به عبارت دیگر تجارب موفق، انگیزه، جرأت، تلاش، پشتکار و اعتماد به نفس آنها را تقویت می کند.
د)قدرت تحمل کودکان و نوجوانان را برای مواجه شدن با ناکامیهای احتمالی افزایش دهید:
بدون تردید، علی رغم همه تمهیدات و برنامه ریزی های مناسب، فردی که دارای اعتماد به نفس ضعیف است و یا از توان ذهنی مطلوب و مهارتهای لازم اجتماعی برخوردار نیست، در زندگی خانوادگی، آموزشگاهی و اجتماعی به دلایل گوناگون در انجام فعالیتهای متنوع بعضاً با تجارب ناخوشایندی از ناکامیها و شکستها مواجه خواهد شد. والدین و مربیان می بایست از این قبیل تجارب ظاهراً ناخوشایند برای او نیز نهایت حسن استفاده را بنمایند و با تشویق و ترغیب نوجوان به سعی و تلاش دوباره، مسأله ناکامی او را به سکوی پرش و جهشی تازه تبدیل کنند.گاه تجربه ی شکست و ناکامی در بعضی از افراد انگیزه ای قوی تر و غنی تر برای کوشش و ادامه کار بوجود می آورد. آنچه در این مورد فوق العاده مهم است چگونگی نگرش و تلقی ما از تجربه شکست یا عدم موفقیت نوجوان در انجام کار است. اگر ما یاد بگیریم که نوجوان را به دلیل ناتوانی و ناکامی اش در انجام کاری، سرزنش، تحقیر و تنبیه نکنیم، آن وقت خواهیم توانست، چنین شرایط ظاهراً ناخوشایند را به بهترین تجربه ها و آموخته ها در زندگی او مبدل سازیم.
افراد می توانند از ناکامیها و سرخوردگیها، درس صبر و مقاومت، طرح ریزی اندیشه نو و تلاش تازه را بیاموزند. بالاتر از همه، تجارب ناشی از ناکامیها و سرخوردگیها به نوجوانان و جوانان می آموزد که دیدی واقع بینانه نسبت به تواناییهای خود، فعالیتها و امور مختلف زندگی داشته باشند. بالطبع برخورداری ایشان از نگرشی واقع بینانه نسبت به توانمندی خود و مسائل و مشکلاتی که با آن مواجه می شوند، موجب تقویت کارآیی و ارزشمندی شخصی و اعتماد به نفس خواهد شد.
ه) رفتار مصمم و مطمئن و در عین حال مطلوب کودکان و نوجوانان را تقویت نمایید:
ترغیب و تقویت رفتار کلامی و غیر کلامی مطمئن کودک یا نوجوانی که دچار کمرویی و یا ضعف شخصیت است، اعتماد به نفس او را بیشتر خواهد کرد. نظریات محکم و قاطع او را درباره ی مسائل مختلف باید محترم شمرد (البته به نحوی که موجب رنجش و آزردگی خاطر دیگران نشود) و نیز جرأت او را در بیان صریح افکار و آرای خود در شرایط و موقعیتهای مختلف تقویت کرد. وجود چنین رفتارها و مهارتهایی در نوجوان و جوان برای استحکام شخصیت و امنیت خاطر او بخصوص در هنگام مواجهه با افرادی که فاقد حسن نیت کافی هستند، فوق العاده ارزشمند است.
رفتار مطمئن، مصمم و مستدل فرد می تواند در زمینه های متنوعی قابل مشاهده باشد. این گونه رفتارهای مصمم و مطمئن، استدلالی و مسؤولانه، حس ارزشمندی و اعتماد به نفس شخص را تقویت می کند. بدیهی است همان گونه که ذکر شد، باید توجه داشت که این رفتارها پرخاشگرانه و یا از روی لجاجت نبوده، موجب بی احترامی به دیگران و یا رنجش خاطر آنها نشود.
و) کودکان و نوجوانان را در کنترل احساسات و عواطف خود یاری کنید:
کودکان و نوجوانان کمرو گاه با شرایط و فعالیتهایی مواجه می گردند که بشدت آنها را متأثر می سازد. در چنین مواقعی کنترل عواطف و خویشتن داری برای مقابله با مسأله ای که با آن روبرو هستند بسیار مهم است.
بدیهی است در این شرایط نظارت و راهنمایی بزرگسالان کاملاً ضروری خواهد بود.
ز) کودکان و نوجوانان کمرو و فاقد اعتماد به نفس، به تقویت مهارتهای اجتماعی خود فوق العاده نیاز دارند:
توان برقراری و حفظ ارتباط مثبت با دیگران موجب افزایش احساس ارزشمندی اجتماعی و بالطبع اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان می شود. والدین و بخصوص مربیان مدارس باید کوشش کنند که کودکان و نوجوانان کمرو و ضعیف با تعداد قابل توجهی از همسالان و همکلاسیهای خود مأنوس شده، رابطه ی دوستانه و متقابل برقرار نمایند. برقراری و حفظ چنین ارتباط دوستانه ای، برای رشد و شکوفایی شخصیت و نشاط و سرزندگی این نوجوانان امری کاملاً ضروری است. اهمیت کسب این نوع مهارتهای اجتماعی نه تنها کمتر از کسب مهارتهای تحصیلی نیست، بلکه نوجوان برای حفظ این ارتباطات دوستانه، انگیزه ی بیشتری برای سخن گفتن، تلفن زدن و یا نوشتن نامه های ساده، در مواقعی که برای مدتی دوستان خود را نمی بیند، پیدا می کند.
در این جا نیز والدین و مربیان ضمن تشویق و ترغیب کودک و نوجوان کمرو و فاقد اعتماد به نفس لازم برای برقراری روابط دوستانه با دیگر همسالان خود، در مواقع و شرایط مقتضی، ارزش دوست، ویژگیهای یک دوست خوب و معیارهای دوست یابی را به زبان ساده برای وی بیان خواهند داشت.
ح) کودکان و نوجوانان نیاز دارند که با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا شوند:
همه ی ما به الگوهای رفتاری نیاز داریم . از نظر تعلیم و تربیت، مدلها و الگوهای رفتاری از نقش و اهمیت بسزایی برخوردار هستند. وجود الگوهای رفتاری در انسان، انگیزه ی رشد، حرکت و تعالی وجود ایجاد کرده، موجب شکوفا شدن ابعاد مختلف شخصیت می شود. به طور کلی انسان در هر موقعیت و درجه ای از رشد که باشد باز هم نیازمند به الگوها و اسوه های رفتاری است.علاوه بر معصومین (ع)، پیامبر بزرگوار(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام و فاطمه زهرا(س) که کاملترین اسوه ها و الگوهای رفتاری برای همه انسانها، در همه عصرهاو نسلها می باشند، تمامی انسانهای رشد یافته نیز در ابعاد گوناگون و متناسب با کمال وجودی خود، برای سایرین الگو و نمونه هستند.
به هر جهت، وجود افراد موفق و متنفذ در زندگی انسانها، بالاخص کودکان و نوجوانان برای رشد و تعالی شخصیت آنها بسیار مهم است، بخصوص زمانی که آنها با چنین الگوهایی ارتباط متقابل داشته باشند. بدون شک نقش برخی از الگوهای رفتاری خاص در حیات و سرزندگی و تلاش انسان فوق العاده محسوس است. وجود الگوهای رفتاری، امید، تلاش و اعتماد به نفس انسان را بیشتر می کند. اگر افرادی که فاقد اعتماد به نفس هستند و بیش از همه به الگوی رفتاری نیاز دارند با بعضی از همسالان خود و یا اشخاصی که از توفیقات اجتماعی بیشتری برخوردارند، آشنا و مأنوس شوند، تصویر روشنی از آینده و مشی زندگی امیدوار کننده خود می توانند داشته باشند. این تصویر عینی و ذهنی می تواند به کوشش و تلاشهای آنها جهت و سرعت مطلوب بخشیده، بر حس ارزشمندی، کارایی و اعتماد به نفسشان بیفزاید، بنابراین، ترغیب و تشویق نوجوان، مأنوس کردن او با الگوهای رفتاری موفق، تقویت مهارتهای اجتماعی وی و اجتناب از هر گونه رفتار تنبیهی و تحقیرآمیز، موجب می شود که او با انگیزه بیشتر و اعتما به نفس قویتر به تلاشهای قویتر به تلاشهای هدفمند خود ادامه دهد.