ویژگىهاى جوانى و شیوههاى بهرهمندى صحیح از آن (1)
براى موضعگیرى صحیح در برابر هر پدیده و هر مرحله از زندگى باید واقعیت آن را فهمید و به جوان شناساند. این یک برخورد صادقانه است، چنان که على (ع) در نامهاى به امام حسن (ع) مىگوید:
«پسرم! بدان که پیش روى تو گردنهایست رنج زا، در عبور از این گردنه حال مردم سبک بار بهتر است از سنگین باران...
... و جز این نیست که قلب جوان مانند زمین خالى است هر چه در آن کاشته شود همان را مىپذیرد (اگر بادام شیرین; نتیجه شیرین و اگر بادام تلخ; نتیجه تلخ)
... و این وصیت پدرى است رو به فنا، اعتراف کننده به تغییر و تحولات زمان، در منزلگه مردگان آرمیده، که فردا از آنجا کوچ خواهد کرد، به فرزندى که چیزى را آرزو مىکند که آن را نخواهد یافت. انسانى که راهروى کسانى است که از هستى برخوردار بوده و هلاک شدند، هدف بیمارىها و گروگان روزگار است، در تیررس ناگوارىها و بندهى دنیا و سوداگر فریبندهها، وامدار زوال و فنا، در بند اسارت مرگ و هم پیمان اندوهها و همدم غصهها و نشانههاى آفات و زمین خوردهى تمایلات و جانشین مردگان است.» (1)
چنان که مىبینید امام (ع) در گفتوگو با یک نوجوان یا جوان تلاش نموده از همهى واقعیتهاى زندگى سخن بگوید تا مخاطب بتواند موضع صحیحى را در مقاطع مختلف حیات انتخاب کند. او خواسته است که جوان فقط یک روى سکه را نبیند تا توقع یکنواختخوشى داشته باشد و چنین بینشى است که مىتواند تحمل را در فرد زیاد نموده و براى برخورد صحیح با فراز و نشیبهاى زندگى، او را مهیا کند.
بعد از این پیش درآمد، خواهیم کوشید تا بىپیرایه از ویژگىهاى جوانى سخن برانیم و هدف، راهیابى به درستترین راه است نه آن که جنبههاى منفى در نظر ما باشد و از آنجا که در حوصلهى جوان مقدمهچینى ملالآور استبه اصل مطلب مىپردازیم.
سنین نوجوانى و جوانى در دیدگاهها و نظریات متفاوت است، اما معمولا بین 12 تا 25 سالگى را شامل مىشود. (12 تا 18 سالگى را دورهى نوجوانى و 18 تا 25 سالگى را محدودهى جوانى دانستهاند.) (2)
این تقسیم بندى ممکن استبا تغییرات کمى در نگاه کارشناسان مطرح شود; زیرا تغذیه، جغرافیا، محیط و فرهنگ تفاوتهایى را باعث مىشود، اما مهم آن است که فردى که خود را جوان مىداند، دشوارى این دوران را درمىیابد. جوان در این مرحله مىکوشد تا هویتخویش را از هویتخانوادگى جدا کند و به استقلال دستیابد. به ویژه آن که در این سیر شتابنده، با بلوغ که تولدى دیگر نامیده شده، رو به روست، جریانى که زمینه ساز تحولات سرنوشتساز جسمى، روحى و عاطفى مىباشد.
در این مطالعه مىخواهیم جوان مثل یک مسافر با ما همراه شود و از خویشتن شناخت مفیدى به دست آورده و با حقیقتخود آشنا گردد و در سایهى این شناخت، کاستىها را ترسیم نموده و از سرمایههاى ارزشمند خویش بهره گیرد.
پس آنچه پى مىگیریم دستیابى به سه بهرهى بزرگ است:
1- پى بردن به عظمت و ارزش خود;
2- نجات از صیادان و بازارهایى که کمبها مىخرند و بهاى واقعى جوانى و جوان را نمىپردازند;
3- آگاهى به راههاى برون رفتن از مشکلات و بحرانها.
از آنجا که جوان بیشتر براساس عواطف و احساسات خویش حرکت مىکند، پس باید از این دل پاسدارى نمود، چنان که على (ع) فرمود: «این دل مثل زمینى خالى است که هر بذرى در آن افشانده گردد پذیرفته و مىرویاند. مبادا که بدخواهان دانهاى فاسد بکارند که به جاى گل، خار برآرد.»
وقتى پیامبر اکرم (ص) مىفرماید: «بهترین جوانان شما کسى است که به پیران (از لحاظ تجربه و دور اندیشى) شبیه گردد» (3) و باز هم امیرالمؤمنین (ع) مىگوید: «نظر و راى پیران را از چالاکى جوان بیشتر مىپسندم» ; (4) پس سزاوار است که جوان در جذب تجربهها، تلاشى پىگیر داشته باشد. در این صورت این استعداد شگرف، که دروازهى خوبىهاست (5) شکوفا مىگردد.
البته جوانى با قدر و قیمتى همراه است که در برخى موارد مىخوانیم: جوانى مایهى مباهات و افتخار خداست، آنجا که پیامبر (ص) فرمود: «محبوبترین مردم نزد خدا، جوانى کم سن و سال است که در زمان زیبایى و طراوت، از راه منحرف نگردید و در فرمانبرى پروردگار خویش درآمد. این همان کسى است که خداوند فرشتگان را شاهد گرفته و مىگوید: نگاه کنید این به قیقتبندهى من است.» (6)
پس چنین گنجى باید خود را بشناسد و سپس نیروهاى خود را استخراج نماید و بعد از آن که آنها را شکل داد، به جهت دادن استعدادها و قابلیتهاى خود بپردازد، (7) آن هم در مسیر بهترین مقصد و هدف.
این یک حقیقت است که پیامبر اکرم (ص) در یک تمثیل بیان کردهاند: آنها معدن هستند، مثل معدن طلا و نقره (8) و روشن است که کمال معدن در این است که چهار مرحله را طى کند: کشف، استخراج، شکلیابى، جهت. از این رو لازم است جوان ویژگىهایى را که نقش اصلى دارند، شناسایى کند; خصوصیتهایى که در عین مفید بودن مىتوانند به یک خصلت منفى تبدیل شوند و جوان با درک ظرفیتها مىتواند نه تنها به کنترل خویش و هماهنگ کردن نیازهایش با موازین متعالى دین و اخلاق بپردازد، بلکه رفتارى نسبتا قابل پیش بینى را سامان دهى کند، که این در انرژىها و توانایىهاى جوان نهفته است.
خصلتهایى که نقش بسیار اساسى دارند و یک جوان آگاهانه یا ناخودآگاه با آنها انس داشته و بیشتر حرکتهاى او مثل منش و طرز رفتار، لباس پوشیدن، آرایش، الگوها و هدفهایش را شکل مىدهد، عبارتند از:
1- استقلال طلبى
2- هویت طلبى
3- عاشق پیشهگى
4- خود شیفتهگى
روشن است که شاخصهاى جوانى در این موارد محدود نمىشود و ممکن استبرخى از این عناوین، در ابتداى امر، چهرهاى منفى ارایه دهند، اما جوان خصوصیات دیگرى دارد که ذاتا مثبت است و باید پرورش پیدا کند، چنان که حس فداکارى و گذشت، مبارزه با ستم و ستمگرى، دفاع از مظلوم و حقپذیرى در جوانان مشهود است.
در حدیثى از امام معصوم آمده است: «آنان (نوجوانان و جوانان) براى هر کار خوبى با شتاب تلاش مىکنند.» (9)
بررسى ویژگىها
1. استقلالطلبى
جوانى که از بحران بلوغ عبور مىکند در حقیقت مقدار زیادى از وابستگىهاى خانوادگى را پشتسر مىگذارد و مىرود تا هویتى جدید و مستقل را تجربه کند. گرچه او هنوز نیازمند حمایتهاست; اما در بسیارى موارد با خود یا در اعتراض به دیگران مىگوید: شما خیال مىکنید من هنوز بچه هستم؟ !
این نوع گفتارها، گویاى همین روحیه است و به دلیل واقعیت موجود در این روحیه، سزاوار پذیرش و تناسب در برخورد است. البته برخوردى منطقى و خارج از افراط و تفریط، نه به آن صورت که در غرب از هیجده سالگى و یا کمتر، جوان به حال خود رها شده و گویى مىخواهند از شر او راحتشوند و شکل تفریطى آن است که این حالت انکار شده و به هیچ انگاشته گردد.
در توصیههاى پیامبر اکرم (ص) مىبینیم که جوان باید چون مشاورى امین، مورد مشورت قرار گیرد. (10)
اما خود جوان نباید فکر کند که بىنیاز شده و تحت تاثیر شور و نشاط و قدرتهاى جوانى، از تجربیات افراد سالخورده روىگردان شود.
چنان که از امیرالمؤمنین خواندیم که راى و تدبیر پیر، نزد من محبوبتر از چالاکى و استقامت جوان است. (11)
این نیاز آن قدر محسوس است که جوانى در مصاحبهاى مىگوید: کلاف سردرگمى هستیم که هیچ کسى راهنمایىمان نمىکند (پیشگامان، ماهنامهى فرهنگى، سال سوم شمارهى 25) .
روشن است که استفاده از مشورتها به معنى کورکردن چشم خود نیستبلکه همانا استفاده از تجربه و اندیشهى پیشکسوت هاست. با این توضیح معلوم مىشود فرضیهى شکاف نسلها آن قدر هم که مىگویند واقعیت ندارد، بلکه گاهى به دلیل مقاصد سیاسى تبلیغ مىشود تا جوانان را از فرهنگ و ارزش اصیل و سنت دینى اصیل بیگانه کنند. این دشمنان جوانان نمىدانند که اگر استقلالطلبى به مفهوم پشت پا زدن به فرهنگ و ارزشهاى اصیل باشد که به غلط، سنتى کهنه نامیده مىشود; اعتراض رهبران غربى را سازمان نمىداد. مشاور امنیت ملى امریکا استاد علوم سیاسى دانشگاه جانهاپکینز و مشاور فعلى مرکز مطالعات استراتژیک بینالمللى مىگوید: تلویزیون (امریکا) خاصه در تخریب و عدم تداوم سنتها و انتقال ارزشها از نسلى به نسل دیگر تاثیر مهمى داشته است. برنامههاى سرگرم کنندهى تلویزیون و حتى اخبار آن در شورانگیزى و احساساتى نشان دادن واقعیات به عنوان نوآورىها که از ارزشهاى اخلاقى جدا شدهاند و در ارایهى ارزشهاى مادى و ارضاى تمایلات نفسانى و جنسى به عنوان یک امر عادى و حتى رفتارى قابل ستایش، به افراط گراییده است.
ملاحظهى میزان تاکید مشهورترین برنامههاى تلویزیونى که براى بینندگان جوان طراحى شده است و همین طور پربینندهترین نمایشهاى بحث و گفتوگوى تلویزیونى براى انحطاط و هرزگى و تحسین و تبلیغ عدم پذیرش اقتدار ارزشهاى سنتى، تکان دهنده است... .
با چنین پدیدههایى، والدین مشکل بتوانند ارزشهاى اجتماعى را به فرزندان خود انتقال دهند. انحطاط بارز هستهى خانواده، به عنوان بنیادىترین واحد اجتماعى، پریشانى فلسفى - فرهنگى جامعه معاصر امریکا را شدت مىبخشد. (12)
پس حس استقلالطلبى به معناى پذیرش شخصیت جوان و اعتماد به نفس خوب است و باید جوان خود را داراى قابلیتها بداند. اما نه به مفهوم جدایىطلبى و غرور بىجا.
2. هویتطلبى
جوان در جست و جوى هویتخویش است و به همین خاطر به تلاشها و برون فکنىها و خود نمایىها و گاه سکوت و انزوا پناه مىبرد. این مجموعه نشان از بالندگى و تحرک اوست.
او حق دارد بداند کیست و چه توانایىها، احساسات و عواطفى دارد; تا براى آنها برنامه بریزد و اهداف راستین خود را تحقق ببخشد.
این آگاهى باعث مىشود که جوان کرامت انسانى خود را حفظ نموده، ارزش واقعى خود را دانسته و خود را به بهاى کم نفروشد. راز تسلیم شدن به هوسهاى زود گذر، الگوهاى ناسالم و وارداتى همین عدم شناخت است. اشتباه بزرگ این است که با تحلیل سطحى از خویش، این هویت ارزشمند را با خواستههاى ابتدایى و تلقینى اشتباه بگیرد. گاه دیده مىشود که وقتى جوانى دستبه خلافهایى زده و افراط مىکند و سپس مورد اعتراض واقع مىشود، بلافاصله مىگوید: شما جوان را نمىشناسید! جوان خواسته هایى دارد و آنگاه نمونه هایى از کارهاى جوانان غربى و آزادى (بخوانید بىبند وبارى) آنها را فهرست مىکند.
اما پاسخ این است که هیچ کس منکر خواستهها و شور و نشاط جوان نیست. اما او قبل از اجراى بىمعیار نیازها باید به کاوش پرداخته و بفهمد که جوانى یک بخش از حیات کلى انسان است و دستگاه آفرینش براى انسان، انسانیت و هویتى ارجمند را ترسیم نموده که ارضاى احتیاجات باید در آن چارچوب انجام گیرد، تا این سرمایهى بزرگ و سترگ آسیب نبیند.
مهمترین بدبختى، جهل دربارهى خویش، پناه بردن به هیجانات مصنوعى به جاى ایمان و کسب رضایت فردى و نسبى شدن همهى ارزشهاست; چون کسى که خود را نشناختخدا را نمىشناسد و نتیجه چنان مىشود که برژینسکى از جامعهى امریکا گزارش داده است: «جامعهاى که به هیچ یک از ارزشهاى مطلق اعتقاد ندارد، بلکه در عوض رضایت فردى را هدف قرار مىدهد جامعهاى است که در معرض تهدید و فساد قرار دارد. امریکا به وضوح نیازمند یک دوره باز اندیشى، بازنگرى فلسفى و انتقاد از فرهنگ خودى است. امریکا باید به درستى این واقعیت را بپذیرد که لذتطلبى همراه با نسبىگرایى که راهنماى اصلى زندگى مردم شده است، هیچ گونه اصول ثابت اجتماعى را ارایه نمىدهد.» (13)
روش شناخت هویتخویش
دو راه بسیار ساده اما عمیق و سازنده براى شناخت داریم:
1- مقایسه;
2- تحلیل; اصل جالبى که مىگوید: هر نیازى در انسان نمایشگر یک استعداد است. (14)
ما در مقایسهى خودمان با دیگر حیوانات درمىیابیم که در پنج مورد با آنان اشتراک داریم: هوش، حافظه، ادارکات حسى، احساسات و حواس و چه بسا که آنان در برخى از این خصوصیات از ما قوىتر باشند، اما به خاطر استعدادهاى بزرگى چون تفکر، تعقل، وجدان و روحى برتر ممتاز مىشویم چنانکه قرآن از آن به عنوان آفرینشى دیگر یاد مىکند. (15)
اما معیار دوم که اصل دقیقى است مىگوید هر نیازى در انسان نمایشگر استعدادى بزرگ است. مثلا نیاز به اعتراف نمایانگر وجدان، نیاز به نجوا نمایندهى روح و نیاز به آزادى نمایانگر اراده و انتخاب مىباشد. در نتیجه جوان مىتواند خویشتن را با پرسشى بزرگ روبهرو کند که آیا با این همه سرمایه مىتوانم به شغلى چون خوردن، خوابیدن و خوش بودن راضى شوم؟
آیا زیستنى چنین، حبس شدن در مدارى بسته و محدود نیست؟ و انسان را در باتلاق بیهودگى نمىبرد؟
اینجاست که باید اهداف بلند را به رهنمود دین پیدا کنم که پنجرهاى به سوى بالا مىگشاید و هدف برتر را نشان مىدهد.
بیهوده نیست که ما را با این پرسش بزرگ روبهرو مىکنند که «ارضیتم بالحیوة الدنیا» ؟ آیا به همین زندگى محدود دل خوش کردهاید؟ (16)
چه شکرهاست در این شهر که قانع شدهاند
شاه بازان طریقتبه مقام مگسى
بال بگشا و صفیر از شجر طوبى زن
حیف باشد چو تو مرغى که اسیر قفسى (17)
این درک مختصر از هویتخویش، سوداى سر بالا را در انسان زنده مىکند و جوان از تنوعطلبى و تنزل، به تحرک روى مىآورد.
چنین است که همتهاى بلند شکل مىگیرد و جوان به شکوفایى خود مىاندیشد نه آن که به صورت تصنعى خود را به این و آن تشبیه کند. چه خوب گفته است دانشمندى:
آدم دیوانه مىگوید اى کاش من فلانى بودم، آدم عصبى مىگوید اى کاش جاى فلانى بودم و آدم عاقل مىگوید کاش خودم همان باشم که باید باشم. در حالتهاى سردار رشید اسلام، جوانمردى چون حاج همت مىخوانیم:
قبل از عملیات، یک شب که حاجى خانه آمد، سراپا خاک آلوده بود. چشمانش از بىخوابى ورم کرده و قرمز شده بود. فصل سرما بود و او به خاطر سینوزیتشدیدى که داشت، احساس ناراحتى مىکرد. وقتى وارد خانه شد، دیدم مىخواهد نماز بخواند، گفتم: لااقل یک دوش بگیر، غذایى بخور، بعد نمازت را بخوان. با تعجب گفت: من این همه خودم را به زحمت انداختهام و با سرعتبه خانه آمدهام که نماز اول وقت را از دست ندهم، حالا چه طور مىتوانم نماز نخوانده غذا بخورم؟ (18)
راستى که در مقابل این رادمردان باید گفت:
همتم بدرقهى راه کن اى طایر قدس
که دراز است ره مقصد و من نو سفرم
آرى جوان ما باید فریب زرق و برقها را نخورد و با واقعیتخود آشنا گردد. در غیر اینصورت دچار بن بستهاى جوانان در غرب مىشود که با همهى درخشش، نورى ندارند. شعارهاى جوانان در غرب حاکى از ناامیدى و گم گشتگى هویت است. آنان در برخى گفتهها و چیزهایى که بر لباسهایشان نقش بسته مىگویند: :are live we ,we dont live ما زندهایم زندگى نمىکنیم! یا در شعارى دیگر: no futher یعنى آیندهاى نیست. و چنین است که به جاى دلسپارى به ایمان، در جست و جوى هر چه بیشتر لذت فردى و هیجان (excitement) ، دیوانه وار به هر درى مىزنند.
گزارشات عینى نویسندهى کتاب «در غرب خبرى نیست» از اعتیاد به حشیش و مواد مخدر، خشونت، تجاوز، سرقت، قمار و موسیقى پر سر و صداى دیسکو، بسیار تکان دهنده است. (19) اما چنان که در این گذر کوتاه درخودشناسى دیدید، بینش دینى با نشان دادن سرمایههاى زیادتر انسان به او عظمتش را یاد آور مىشود، تا به کارهاى حقیر و آرمانهاى کوچک قانع نشود و حتى استمرار و ادامهى بعد از مرگ را درک کند. این شناخت درست از خویش، جوان را با هویتى شگرف روبهرو مىنماید که زندگى با مرگ تمام نمىشود و به عینیت عالم ایمان مىآورد، (20) که زمینه ساز نماز و پیوند و باطن هستى و ایجاد شور و نشاط او نجات از نومیدى است.
این ادراک از استعدادهاى بزرگ انسانى پرسشى را در ذهن آدمى زنده مىکند که در سکوت نیز فریاد دارد.
آن پرسش این است: آیا براى زندگى 60- 70 سال، همان غریزهها کافى نبود؟
آیا براى اهداف کوتاه مدت مثل خوردن و خوابیدن و خوش بودن، نیاز به این همه استعداد، آن هم استعدادهاى مزاحم خوشى بود؟
زیرا عقل و فکر آدمى را آرام نمىگذارد مگر از کارش بیاندازیم.
پىنوشتها:
1. نهج البلاغه، ترجمهى علامه محمد تقى جعفرى، وصیتبه امام حسن (علیه اسلام)، ص 817.
2. مسایل نوجوانان و جوانان، دکتر محمد خدا یارى فرد، ص 11.
3. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
4. نهج البلاغه، کلمات قصار.
5. میزان الحکمة، ج 5.
6. میزان الحکمة، ج 5، ص 9.
7. روضهى کافى.
8. روضهى کافى.
9. میزان الحکمة، ج 5، ص 7.
10. در تقسیم بندى معروف رسول اکرم: فرزند در هفتسال اول فرمانروا و هفتسال دوم فرمانبر و هفتسال سوم، وزیر است. (جوان و احساسات، مرحوم فلسفى) .
11. نهج البلاغهى صبحى صالح، کلمات قصار، شمارهى 86.
12. خارج از کنترل، زى بیگنوبرژینسکى، ص 128.
13. خارج از کنترل، ص 129.
14. مسؤولیت و سازندگى، استاد على حائرى، ج 1.
15. سورهى مؤمنون آیهى 14 بعد از سیر تکاملى نطفه تا انسان از آفرینش دیگر یاد مىکند که همان ترکیب ممتاز آدمى است.
16. توبه / 38.
17. دیوان حافظ.
18. سردار خیبر، خاطراتى از حاج ابراهیم همت، فرمانده لشگر محمد رسول الله ( صلى الله علیه و آله)، ص 143.
19. در غرب خبرى نیست، منوچهر دبیرسیاقى، ص 111، 112، 118، 119 تا 122.
20. آنان که به غیب ایمان آورده و نماز به پاى مىدارند. (بقره/ 2) .
عزت نفس و راههای تقویت آن
عزت نفس عبارت است از احساس ارزشمند بودن . این حس از مجموع افکار ، احساسها ، عواطف و تجربیاتمان در طول زندگی ناشی می شود : می اندیشیم که فردی باهوش یا کودن هستیم ، احساس می کنیم که شخصی منفور یا دوست داشتنی هستیم ، خود را دوست داریم یا نداریم. مجموعه هزاران برداشت ، ارزیابی و تجربه ای که از خویش داریم باعث می شود که نسبت به خود احساس خوشایند ارزشمند بودن ، ویا برعکس احساس ناخوشایند بی کفایتی داشته باشیم ( کلمز ، به نقل از علی پور ، 1379 ). عزت نفس از دو بخش به هم مرتبط تشکیل می شود. یکی داشتن احساس اطمینان در برخورد با چالشهای زندگی که باور خودتوانمندی نامیده می شود و دیگری احساس داشتن صلاحیت برای خوشبخت شدن که احترام به خود یا حرمت نفس نامیده می شود (براندن ،به نقل از قراچه داغی1379). پرکاربردترین تعریف از عزت نفس تعریفی است که روزنبرگ در سال 1965 ارائه کرده است : نگرش مطلوب و نامطلوب نسبت به خود ( جان دی و مک آرتور ، 2004). ناتالین براندن« پدر جنبش عزت نفس» عزت نفس را این گونه تعریف کرده است : گرایش به ادراک خود به عنوان فردی که شایستگی رویارویی با چالش های اساسی زندگی را داریم، زیرا ارزش شاد بودن را داریم (ساین مالهی، 2001 ).
روند تکامل عزت نفس
نظر فرد نسبت به خویشتن ، و حس عزت نفس به تدریج در طول زندگی تکامل پیدا می کند. این حس از کودکی آغاز می شود و طی مراحلی که به تدریج پیچیده تر می شود، پیشرفت می کند. فرد در هر یک از این مراحل عقاید ، احساسها و بالاخره افکار پیچیده جدیدی نسبت به خویشتن دارد و مجموع اینها موجب می شود که وی به طور کلی خویش را موجودی ارزشمند یا بی کفایت بداند.
اهمیت عزت نفس
همه مربیان ، والدین و رهبران بر این باورند که جامعه باید پرورش دهنده افرادی با بهداشت روانی سالم و عزت نفس بالا باشد. چنین افرادی به دیگران احترام می گذارند، مسئولیت رفتار خود را می پذیرند، دارای ثبات شخصیتی هستند، نسبت به خود و توانایی هایشان احساس غرور می کنند، خودانگیخته هستند، توانایی خطر کردن و روبه رو شدن با مشکلات و حل آنها را دارند ، دیگران را دوست دارند و دوست داشتنی هستند ، در زندگی به دنبال چالش هستند و هدف های خود را در زندگی دنبال می کنند. به عبارتی جامعه نیازمند افراد با عزت نفس بالاست ، زیرا این افراد توانایی های خود را باور دارند، مسئول و قابل اعتماد می باشند ( ریزنر، 2004).
ارکان مهم عزت نفس
1- زندگی آگاهانه آگاهی بالاترین تجلی زندگی است. هرچه آگاهی بیشتر باشد، زندگی متعالی تر می شود 2- خودپذیری خودپذیری به قدری با عزت نفس در ارتباط پیوسته و تنگاتنگ است که گاه این دو را باهم به اشتباه می گیرند. 3- مسئولیت در قبال خود قبول مسئولیت در قبال خود برای رسیدن به عزت نفس ضرورت دارد. 4- قاطعیت وابراز وجود ابراز وجود یعنی احترام گذاشتن به خواسته هاو نیازهاوارزش های خود. 5-زندگی هدفمند زندگی هدفمند مستلزم پربار بودن است.باید شایستگی خود راثابت کنیم. 6- یکپارچگی شخصی زمانی ایجاد می شود که ایده آل ها ،باورها،معیارها،برداشتها و رفتارمان از همخوانی برخوردار باشند.
راههای تقویت عزت نفس
ایمنی و امنیت اولیه ، محبت کردن از طریق لمس ، عشق و محبت ، پذیرش ، احترام، دیده شدن و درک گردیدن ، توجه متناسب با سن و سال ، تحسین و انتقاد ، انتظارات پدر و مادر، برخورد با اشتباهات ، وجود ساختار در خانواده ، بدرفتاری با کودکان
تقویت عزت نفس در مدارس
برای بسیاری از دانش آموزان ، مدرسه حکم شانس دوم است. فرصتی است تا احساس بهتری درباره خود پیدا کنند و در مقایسه با آنچه در منزل فراگرفته اند به زندگی با دید بهتری بنگرند. آموزگاری که بتواند احساس صلاحیت و شایستگی کودک را تقویت کند ، در واقع جبران کننده شرایط خانواده ای است که در آن به کودک احساس اعتماد به نفس نمی دهد. آموزگارانی که می خواهند به دانش آموزان خود عزت نفس بدهد باید انتظارهای خود را با آنها در میان بگذارند. کلاسی که در آن این مطلب آموزش داده شود که اگر هرکس برای رسیدن به آنچه تلاش کند ، به آ ن می رسد، کلاس درسی است که در آن عزت نفس تدریس می شود. وقتی آموزگار به کودک پس خوراند مناسب می دهد، خود آگاهی او را افزایش می دهد، وقتی به جنبه های مثبت دانش آموزان توجه می کند ، توجه او را به توانمندیهای خود جلب می کند. اطلاع از متفاوت بودن سرعت و سبک یادگیری دانش آموزان ، می تواند به افزایش عزت نفس جوانان ما کمک فراوانی بکند(براندن ،به نقل از قراچه داغی1379)
دین و نیازهای روانی انسان
چکیده:
یکی از پیشفرضهای پذیرش دین این است که برخی از نیازهای بنیادین آدمی جز با دینباوری برآورده نمیشود . امروزه کسان بسیاری با بهرهگیری از دانشهای جدید، نیازهای اصیل انسانی را میکاوند و به پاسخگویی این پرسش میپردازند که «آیا میتوان از چنین نیازی سخن گفت؟» نویسنده در این مقاله به برخی از نیازهای روانی آدمی اشاره کرده و برای تبیین پاسخگویی دین به این نیازها از سخنان امام علی علیه السلام بهره فراوان برده است .
یکی از ابعاد دین پژوهی که خداناگرایان بیش از خداباوران به آن توجه نمودهاند، پاسخگویی دین به نیازهای روانی انسان است . ملحدان، با این پیش فرض که خدا و معارف و حیانی سرابی بیش نیست، به جست و جو درباره منشا پیدایش ادیان پرداخته و ترس و نادانی، عقدههای روانی (1) و عواملی از این دست را خاستگاه اعتقاد به موجودات فراطبیعی دانستهاند .
در واقع، این دین ستیزان نیمی از راه را درست پیموده و به حق، روح و روان آدمی را در پیوندی تنگاتنگ با دین و مذهب یافتهاند; اما در ریشه یابی آن به خطا رفته و بر عواملی نادرست انگشت نهادهاند . دین وحیانی - بدان سبب که با فطرت انسان هماهنگ است - افزون بر سعادت اخروی، آرامش دنیوی را نیز تامین میکند و نیازهای اصیل روانی را به نیکوترین صورت برآورده میسازد . (2)
1 . نجات از گرداب تنهایی
آدمیان هر اندازه که دیوارهای زمان و مکان را فرو ریزند و آرزوی زندگی در دهکده جهانی را دستیافتنیتر ببینند، گونههایی از احساس تنهایی را با خود همراه دارند و در میان همنوعان خود دارویی برای آن نمییابند . به گفته پل تیلیخ (1886- 1965 م) «پیشرفت فناوری هر چند فاصلههای زمانی و مکانی را برداشته، اما بیگانگی دلها از یکدیگر به گونه شگفت انگیزی افزایش یافته است .» (3) این احساس تنهایی که یکی از عوامل پیدایش افسردگی است، شکلهای گوناگون مییابد و در فراگیرترین حالت، در قالب این آگاهی جلوهگر میشود که دیگران - هر اندازه نیروی خود را به کار بگیرند - به دلیل نارسایی در علم و قدرت، از گشودن گره بسیاری از مشکلات من ناتوانند . (4) در این موقعیت، اعتقاد به خدایی که در دانش و قدرت بیهمتاست، آدمی را از گرداب تنهایی میرهاند و خلوت با پروردگار یکتا را شیرینترین لحظهها میگرداند . امام علی علیه السلام این حقیقت را چنین با خدا نجوا میکند:
خدایا! تو به دوستانت از همه انس گیرندهتری و برای آنان که به تو توکل کنند، از هر کس کاردانتر . بر نهانیهاشان بینایی و به درونهاشان آگاه و بر مقدار بینش آنان دانا . رازهاشان نزد تو آشکار است و دل هاشان در حسرت دیدار تو داغدار . اگر تنهایی و غربتشان به وحشت اندازد، یاد تو آنان را آرام سازد و اگر مصیبتها بر آنان فرو بارد به تو پناه آرند و روی به درگاه تو دارند; چه میدانند سر رشته کارها به دست توست و از قضایی خیزد که پای بست توست . (5)
2 . تامین عدالت و دادگری
یکی دیگر از نیازهای انسانی که جز در پرتو دین باوری برآورده نمیگردد، نیاز به عدالت و دادگری است . (6) چه بسیارند ستم پیشگانی که در این دنیا تاوان جنایات خود را نمیپردازند و روزگار را به رفاه و خوشی میگذرانند و در نتیجه، بر اندوه ستمدیدگان میافزایند . افزون بر این، چه بسا مجازاتهای دنیوی با میزان جرم و جنایت تناسب ندارد و عدالت واقعی را برقرار نمیسازد; کسی که دستان خود را به خون هزاران نفر آلوده کرده و انبوه بیشماری را معلول و ناتوان ساخته است، چگونه میتواند مجازاتی در خور جنایتخویش دریافت دارد؟ ادیان الهی با تاکید بر زندگی پس از مرگ به این پرسش پاسخی روشن میدهند و در برابر هر ستمی عقوبتی در خور مینهند . (7) به فرموده امام علی علیه السلام دنیا نه جایگاه پاداش مؤمنان است و نه محل عقاب کافران . (8) از این رو، نه نیکان را شاید که بدان دل ببندند و نه بدکاران میتوانند با سرگرم شدن به خوشیهای زودگذرش، از عذاب الهی برهند .
ان الله سبحانه لم یرضها ثوابا لاولیائه و لا عقابا لاعدائه . (9) خدا دنیا را پاداشی نپسندید برای دوستانش و نه کیفری برای دشمنانش .
از دیدگاه مکتب علوی، خداوند در کمین ستمکاران است; و اگر چند روزی به آنان مهلت میدهد، دیری نخواهد پایید که به سزای کردارشان میرساند (10) و داد مظلومان را از آنان میستاند . (11) البته این به معنای تشویق ستم پذیری و سازشکاری نیست; زیرا امام علی علیه السلام نه تنها سازش با ظلم را برنمیتابد، بلکه گفتن سخن حق نزد پیشوای ستمگر را از جهاد در راه خدا برتر میشمارد . (12) با این حال، برای کسانی که از گرفتن حق خویش ناتوانند، هیچ چیز از این سخن تسلی بخشتر نیست که عدل الهی برای ظالمان، از ستمی که آنان بر ستمدیده روا داشتهاند، بسیار شکنندهتر است (13) «یوم العدل علی الظالم اشد من یوم الجور علی المظلوم» . (14)
3 . فرونشاندن عطش جاودانگی
میل به فناناپذیری و جاودانگی یکی از نیازهایی است که در اعماق جان انسان ریشه دارد و ترس از به پایان رسیدن زندگی، به شدت وی را میآزارد . (15) آدمی تنها به زنده بودن نام و یاد خویش دلخوش نمیگردد، بلکه فطرتا در پی فناناپذیری روان خویش است، آلکسیس کارل میگوید:
مردم . . . نه تنها در این جهان، بلکه در ورای قبر نیز به شدت خواستار زندگیاند و برایشان کافی نیست که فقط در آثار خود . . . زنده بمانند . . . آن چه ما خواستار آنیم قبل از همه، بقای شخصی است و این که بعد از مرگ، عزیزان خود را ببینیم و در دنیایی از صلح و عدالت قدم بگذاریم . (16)
کسانی که مرگ را پایان حیات انسان میشمارند، به پوچ انگاری میرسند و زیستن در این جهان را بیمعنا مییابند . (17) از این رو، خاستگاه نیاز انسان به جاودانگی، آرزوی رهیدن از فساد و تباهی است نه غرور و خودخواهی .
جست و جوی نام . . . از غرور نیست، از بیم ابتر ماندن است . اگر در آرزوی همه چیز شدن هستیم، فقط از آن رو است که میخواهیم از هیچ بودن بگریزیم . باری، ما آرزومند نجات دادن خاطره و یاد و نام خویشیم . این یاد و نام چقدر دوام دارد؟ حداکثر مادامی که بشر باقی میباشد . چه میشود اگر یاد و نام ما، در خدا بقا مییافت . (18)
آری، تنها دین الهی است که با تاکید بر حیات جاویدان انسان و زندگی پس از مرگ، به این نیاز اصیل آدمی پاسخ میگوید و عطش جادوانه زیستن را فرو مینشاند . دانشمندان خداناگرا برای زدودن ترس از فناپذیری از دل آدمی بسیار کوشیدهاند; اما توفیق چندانی نیافته و در سرکوب این گرایش ذاتی انسان، ناتوان ماندهاند . (19) در نگاه ادیان آسمانی، مرگ آغاز زندگی حقیقی است . (20) این تفسیر از مرگ به زندگی معنا میبخشد و خداباوران را به استقبال عاشقانه از شهادت میکشاند . چنین است که امام علی علیه السلام میفرماید:
و الله لابن ابی طالب آنس بالموت من الطفل بثدی امه; (21) به خدا سوگند، انس پسر ابوطالب به مرگ، بیش از دلبستگی کودک به پستان مادر خویش است .
در دیدگاه امیرمؤمنان، مرگ نه سر آغاز جدایی، بلکه زمینه ساز والاترین وصال است . (22) از این رو، آنچه ناگواریهای زندگی و زیستن با سست پیمانان را بر آن حضرت آسان میکند، شوق شهادت و لقای الهی است .
به خدا اگر آرزوی شهادتم به هنگام رویارویی با دشمن نبود، و دل نهادنم بر مرگ خویش نمینمود، دوست داشتم یک روز با اینان به سر نبرم و هرگز دیدارشان نکنم . (23)
4 . تقویت صبر و بردباری
نقش دین در بالا بردن قدرت تحمل مشکلات چنان است که برخی از جامعه شناسان این نکته را خاستگاه پیدایش ادیان دانسته، و بر آن شدهاند که «دین اساسا پاسخی استبه دشواریها و بیعدالتیهای زندگی و میکوشد تا این ناکامیها را توجیه کند» . (24)
گوینده این سخن - چون بسیاری دیگر از کسانی که دین را واکنشی در برابر نیازهای فردی و اجتماعی بشر میدانند و از بعد فراطبیعی آن غفلت میورزند - میان خاستگاه دین و پیامدهای آن فرق نمینهد و در تحلیلی یکسونگرانه، دین را توجیهی برای ناکامیهای زندگی میشمارد . با این همه، نمیتوان این حقیقت را نادیده گرفت که هیچ چیز مانند دین نتوانسته استبه آدمی در برابر سختیها پایداری بخشد و در بن بستها روزنه امید بگشاید . (25)
• هیچ کنجی بیدد و بیدام نیست جز به خلوتگاه حق آرام نیست (26)
• جز به خلوتگاه حق آرام نیست (26) جز به خلوتگاه حق آرام نیست (26)
انسان دین باور، پیروزی و شکست، رفاه و تنگدستی (27) و نیکبختی و سیه روزی، همه را پذیرفتنی مییابد و بدون آن که از تلاش دستبردارد، به هر آن چه که جانان میپسندد، دلخوش است . به فرموده امیر مؤمنان علیه السلام، پرهیزگاران در تجارتی سودمند، دراین دنیا بر ناگواریها شکیب میورزند تا آسایش جهان دیگر را به دست آورند:
صبروا ایاما قصیرة اعقبتهم راحة طویلة، تجارة مربحة یسرها لهم ربهم (28) ; روزی چند را با شکیبایی به سر بردند که آسایشی دراز مدت را برایشان به دنبال آورد، تجارتی سودمند بود که پروردگارشان برای آنان فراهم کرد .
آسان انگاری سختیهای دنیوی به آن جا میرسد که وقتی پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله شهادت امیر مؤمنان را پیش گویی میکند و از چگونگی صبرش میپرسد، این پاسخ را دریافت میدارد: «ای رسول خدا، نه جای شکیبایی کردن است، که جای مژده شنیدن و شکر گزاردن است» . (29) و شاگرد و دست پرورده آن حضرت، زینب علیها السلام پس از واقعه کربلا، در پاسخ ابن زیاد که میپرسید: «کار خدا را با برادر و خویشاوندانت چگونه دیدی؟» جملهای بر زبان راند که خداناباوران هرگز معنایش را در نمییابند: «ما رایت الا جمیلا (30) ; جز نیکی و زیبایی ندیدم» .
• یکی درد و یکی درمان پسندد من از درمان و درد و وصل و هجران پسندم آنچه را جانان پسندد
• یکی وصل و یکی هجران پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد پسندم آنچه را جانان پسندد
________________________________________
1) زیگموند فروید (1856- 1939 م) از کسانی است که از این زاویه به دین نگریسته و بدون استناد به شاهد و مدرکی، سرآغاز دین و بلکه تمدن بشری را چنین دانسته است: «روزی روزگاری در یک زمان بسیار دور، انسان ابتدایی و یا شاید نیاکان ما قبل انسانی انسان، در حالتی که داروین رمه آغازین مینامد، زندگی میکرد . این رمه ترکیب میشد از نر مسلطی که تعدادی از مادهها را در انحصار خود داشت و آزمندانه همه آنها را برای خود میخواست . این پدر نیرومندتر، حسودتر و خشنتر نرهای دیگر دستهاش را که پسران خودش و فرزندان مادههایش بودند، از مادهها دور نگه میداشت و آنها را به حاشیه گروه رانده بود . به هر روی، روزی فرا رسید که این مردان حاشیهای . . . دستبه دست هم دادند و پدر مسلط را کشتند [ . . . سپس] این وحشیان آدمخوار قربانی شان را خوردند . . . برادران پس از پیروزی از کرده شان دچار پشیمانی میشوند و . . . برای جبران و کفاره عمل وحشتناکشان دو ممنوعیت را اختراع کردند: یکی آن که جانشینی نمادین به صورت یک نوع حیوان را به جای پدر گذاشتند، . . . دوم آن که آنها با حرام کردن مادههای آزاد شده بر خودشان، از ثمرات پیروزی شان چشم پوشی کردند . . . همه مذاهب بشری واکنشهاییاند در برابر همین رویداد بزرگی که فرهنگ با آن آغاز میشود و از آن زمان تاکنون نگذاشته است که انسان آرام بگیرد .» (ملکم همیلتون، جامعهشناسی دین، ترجمه محسن ثلاثی، مؤسسه تبیان، تهران، 1377، ص 103- 105 .)
2) ر . ک: صفدر صانعی، آرامش روانی و مذهب، انتشارات پیام اسلام، قم، بیتا; سید محمد حسین طباطبایی، اصول فلسفه و روش رئالیسم، ج 5، صدرا، قم و تهران، بیتا، ص 8; ویلیام جیمز، دین و روان، ترجمه مهدی قائنی، انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی، تهران، 1372 ش، ص 193 .
3. Pull Tillich, The Shaking of the Foundations, charles Scribner|s Son, New York , 1948; P.157 .
4) ر . ک: مصطفی ملکیان، جزوه کلام جدید 2، ص 105- 125 .
5) نهج البلاغه، ترجمه سیدجعفر شهیدی، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، 1378 ش . خطبه 227، ص 261 .
6) مصطفی ملکیان، پیشین، ص 127- 129 و ر . ک: ملکم همیلتون: پیشین، ص 277 .
7) ر . ک: محمدتقی مصباح یزدی، معارف قرآن، دفتر انتشارات اسلامی، قم، 1376، ج 3- 1، ص 493 .
8) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، منهاج البراعة، منشورات المکتبة الاسلامیة، تهران، 1388 ق، ج 21، ص 492- 493 .
9) نهج البلاغه، حکمت 415، ص 435 .
10) همان، خطبه 97، ص 88 .
11) همان، نامه 53، ص 340 (عما قلیل . . . ینتصف منک للمظلوم .)
12) همان، حکمت 374، ص 429 .
13) ر . ک: حبیب الله هاشمی خویی، پیشین، ج 21، ص 426 .
14) نهج البلاغه، حکمت 341 و ر . ک: حکمت 241 .
15) ر . ک: مصطفی ملکیان، پیشین، ص 126 .
16) آلکسیس کارل، مجموعه آثار و افکار (راه و رسم زندگی)، ترجمه پرویز دبیری، نشر ناهید، اصفهان، بیتا، ص 176 .
17) زبان حال این گروه چنین است: ز آوردن من نبود گردون را سود/وز بردن من جاه و جلالش نفزود/از هیچ کسی نیز دو گوشم نشنود/کآوردن و بردن من از بهر چه بود .(رباعیات خیام، تصحیح جلالالدین همایی، نشر هما، تهران، 1367، ص 16 .)
18) میگل داوناموتو، درد جاودانگی، ترجمه بهاءالدین خرمشاهی، نشر البرز، تهران، 1370 ش، ص 94- 95 .
19) عبدالله نصری، خدا در اندیشه بشر، انتشارات دانشگاه علامه طباطبایی، تهران، 1373 ش، ص 260 .
20) انما خلقت للآخرة لاللدنیا» .(نهج البلاغه، نامه 31، ص 303 .)
21) نهج البلاغه، خطبه 5، ص 13، همچنین ر . ک: خطبه 180، ص 188 و نامه 62، ص 347 .
22) همان، نامه 28، ص 294 .(احب اللقاء الیهم لقاء ربهم .)
23) همان، نامه 35، ص 310 .
24) ملکم همیلتون، پیشین، ص 241 . مارکس نیز دین را «پناهگاهی در برابر خشونت واقعیتهای روزانه» میداند (گیدنز، جامعهشناسی، ترجمه منوچهر صبوری، نشر نی، تهران، 1377 ش، ص 429) ; اما بر این باور است که دین «مانند داروهای مخدر تنها تسکین موقتی میبخشد، آن هم به بهای کند شدن حواسو پیامدهای جانبی ناخوشایند» . ملکم همیلتون، پیشین، ص 143 .)
25) ر . ک: ناصر مکارم شیرازی، انگیزه پیدایش مذاهب، مؤسسه مطبوعاتی هدف، قم، بیتا، ص 182 و 199; ویلیام جیمز، پیشین، ص 26 و عبدالکریم سروش، حکمت و معیشت، صراط، تهران، 1376 ش، دفتر دوم، ص 122 .
26) جلال الدین مولوی، مثنوی معنوی، تصحیح نیکلسون، انتشارات ناهید، تهران، 1375 ش، دفتر دوم، بیت 591
27) نهج البلاغه، خطبه 23، ص 23 .
28) همان، خطبه 193، ص 225 .
29) همان، خطبه 156، ص 156 .
30) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، داراحیاء التراث العربی، بیروت، 1403 ق، ج 45، ص 116 .
رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)
هر وقت به کسی لطفی می کنید اعتماد به نفس وعزت نفس شما به همان اندازه افزایش می یابد.
نگویید ای کاش زندگی بهتر از این بود ، بخواهید که خودتان بهتر از این باشید.(جیم رون، نظریه پرداز در زمینه موفقیت)
اگر فکر می کنید برای شادی و خوشبختی شما باید فرد دیگری تغییر کند محکوم به شکست هستید.
انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
با دیگران با ملاحظه ، ادب و متانت رفتار کنید و ببینید که اعتماد به نفستان چطور بالا می رود.
عادت قدرشناسی را در خود تقویت کنید.در زندگی شکرگزار و قدردان همة چیزهای خوبی که دارید باشید.
هر عمل یا حرفی از جانب شما که باعث بالا رفتن عزت نفس در دیگران می شود عزت نفس خودتان را نیز بالا می برد.
یادگیری صحبت کردن در جمع ، اعتماد به نفس شما را به میزان بسیار زیادی افزایش می دهد.
عمر کوتاه تر از آن است که حتی لحظه ای از آن را برای انجام کاری که دوست ندارید یا برایتان اهمیت ندارد تلف کنید.
کسب آمادگی برای دور شدن از شرایط نامساعد به منظور پیش گیری از شکست ها باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
حوزه ای را که از کار کردن در آن لذت می برید مشخص کنید و سپس تمام وقت و توانی را که در اختیار دارید صرف آن کنید.
به هنگام آشفتگی و تحولات سریع ، مرتبا خود را با در نظر گرفتن شرایط جدید ارزیابی کنید.
توانائی درست عمل کردن در شرایط بحرانی معیار واقعی شخصیت فرد است.
اگر می توانید چیزی را تصور کنید ، قادر به انجام آن نیز هستید.محدودیت ها فقط در درون شما وجود دارند.
عادت انسان های موفق این است که در همة کارهایشان قاطعیت دارند.
رموز اعتماد به نفس در زندگی و کار(۲)
هر وقت به کسی لطفی می کنید اعتماد به نفس وعزت نفس شما به همان اندازه افزایش می یابد.
نگویید ای کاش زندگی بهتر از این بود ، بخواهید که خودتان بهتر از این باشید.(جیم رون، نظریه پرداز در زمینه موفقیت)
اگر فکر می کنید برای شادی و خوشبختی شما باید فرد دیگری تغییر کند محکوم به شکست هستید.
انتظار مثبت را به صورت یک دیدگاه در خود پرورش دهید و به خود اطمینان دهید که از هر موقعیتی می توانید نتایج مثبت و سازنده به دست آورید.
با دیگران با ملاحظه ، ادب و متانت رفتار کنید و ببینید که اعتماد به نفستان چطور بالا می رود.
عادت قدرشناسی را در خود تقویت کنید.در زندگی شکرگزار و قدردان همة چیزهای خوبی که دارید باشید.
هر عمل یا حرفی از جانب شما که باعث بالا رفتن عزت نفس در دیگران می شود عزت نفس خودتان را نیز بالا می برد.
یادگیری صحبت کردن در جمع ، اعتماد به نفس شما را به میزان بسیار زیادی افزایش می دهد.
عمر کوتاه تر از آن است که حتی لحظه ای از آن را برای انجام کاری که دوست ندارید یا برایتان اهمیت ندارد تلف کنید.
کسب آمادگی برای دور شدن از شرایط نامساعد به منظور پیش گیری از شکست ها باعث ایجاد اعتماد به نفس می شود.
حوزه ای را که از کار کردن در آن لذت می برید مشخص کنید و سپس تمام وقت و توانی را که در اختیار دارید صرف آن کنید.
به هنگام آشفتگی و تحولات سریع ، مرتبا خود را با در نظر گرفتن شرایط جدید ارزیابی کنید.
توانائی درست عمل کردن در شرایط بحرانی معیار واقعی شخصیت فرد است.
اگر می توانید چیزی را تصور کنید ، قادر به انجام آن نیز هستید.محدودیت ها فقط در درون شما وجود دارند.
عادت انسان های موفق این است که در همة کارهایشان قاطعیت دارند.
روشهای تقویت اعتماد به نفس
یکی از عمده ترین دلایل «کمرویی» نیز نزد کودکان و نوجوانان، ضعف در اعتماد به نفس و احساس خود ارزشمندی است. پدیده کمرویی که امروزه به عنوان یک معلولیت اجتماعی مطرح است، رابطه مستقیمی با چگونگی نگرش فردت نسبت به خود واحساس خود ارزشمندی وی دارد. در درمان کمرویی هم برای کاهش اضطراب و افزایش مهارتهای اجتماعی (مثل شمرده و رسا صحبت کردن، برقراری ارتباط بصری با مخاطبین و...)، بدون توجه اساسی به اصول و روشهای تقویت اعتماد به نفس اقدام مؤثری انجام نمی پذیرد.
خودشناسی و پذیرش مسؤولیت اجتماعی از مهمترین هدفهای تربیتی در هر جامعه ای است و برخورداری از حس «خود ارزشمندی» و «اعتماد به نفس» قوی به مثابه ی یک سرمایه ی ارزشمند حیاتی، برای همه ی انسانها، بویژه کودکان و نوجوانانی که از مهارتهای اجتماعی کمتری بهره مند هستند، از مؤثرترین عوامل پیشرفت و شکوفایی استعدادها و خلاقیتها به شمار می آید. به طور کلی فرآیندهای شناختی، احساسات، انگیزه ها، برقراری روابط فی مابین، شیوه زندگی، تصمیم گیریها و انتخابهای ما قویاً متأثر از چگونگی احساس خودارزشمندی و اعتماد به نفس است.
یک اراده قوی در گرو اعتماد به نفس قوی و استوار است.تسلیم ناپذیری، مطمئن، مصمم و راسخ قدم بودن از صفات برجسته رهبران بزرگ تاریخ انسانهاست.*به عبارت دیگر تنها عوامل تعیین کننده ی رفتار، اعتماد به نفس و احساسی است که ما نسبت به خودمان داریم. به قول «مازلو »(1954) ما برای سلامت روانی خود نیاز به احساس اعتماد به نفس مثبت و قوی داریم. بنابراین برای برخورداری از اعتماد به نفس، انسان نیاز دارد که از احترام و شأن اجتماعی مطلوب و نگرش مثبت به خویشتن بهره مند باشد.
تحقیقات انجام شده در مدارس مختلف بویژه مدارس استثنایی نشان می دهد که بین پیشرفت تحصیلی و نگرش فرد نسبت به خودش رابطه ی مستقیمی وجود دارد. هر قدر فرد احساس و نگرشی مثبتی نسبت به خود داشته باشد، موفقیت بیشتری در امور تحصیلی از خود نشان می دهد (فرانک 1976).
در این میان والدین، خواهران و برادران، معلمان و همسالان کودکانی که به دلایلی نظیر کمرویی، اضطراب، ناتوانی در انجام تکالیف درسی و یا عقب ماندگی ذهنی از اعتماد به نفس لازم برخوردار نیستند، نقش بسیار مهمی در ایجاد و تقویت حس «خودارزشمندی» و اعتماد به نفس آنها دارند. آنچه برای بهداشت روانی، پیشرفت تحصیلی و شغلی این قبیل دانش آموزان ضروری می باشد، این است که به آنها کمک نماییم تا حس خودپنداری واقعی و اعتماد به نفس قوی در آنان رشد یابد. به دیگر سخن بوجود آمدن و تقویت کارآیی و احساس ارزشمندی در شکوفایی شخصیت و توانمندیهای کودکان و نوجوانان بسیار مهم است.
روشهای تقویت اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان
عوامل متعددی می تواند در پرورش و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، آنهایی که دچار کمرویی و یا عدم تمرکز هستند، با توجه به ویژگیهای جسمانی و قابلیتهای ذهنی و توانمندیهای عمومی آنها دخیل باشد. خانواده ها و مربیان مراکز آموزشی می بایست، اطمینان حاصل کنند که همه ی افرادی که با ایشان محشور هستند در اتخاذ تصمیمات و انجام فعالیتهای مختلف از اعتماد به نفس کافی برخوردار می باشند. باید تلاش نمود تا احساس «کارا» بودن، مفید واقع شدن و بالطبع «خود ارزشمندی» و قابل احترام بودن را در آنها تقویت کرد. باید توجه داشت که رفتارهایی از قبیل بی توجهی، تحقیر، تهدید، و ایجاد موانع و محدودیتهای بی جهت برای فعالیتهای فردی که از اعتماد به نفس کافی برخوردار نیست، از آفتهای رشد این ویژگی در او محسوب می شوند. طبیعی است از نوجوانی که فاقد اعتماد به نفس کافی باشد، نمی توان پیشرفتهای قابل ملاحظه ای را در امر تحصیل، فعالیتهای شغلی و حرفه ای و مهارتهای ارتباطی انتظار داشت. نوجوانی که احساس کارآیی، ارزشمندی و اعتماد به نفس نداشته باشد، چگونه می تواند با انگیزه ای قوی و تصمیم و اراده ای استوار که اساس پیشرفت در هر کاری است در امر تحصیل و کسب مهارتهای لازم موفق شود.
در این جا به چند عامل بسیار مهم برای پرورش و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان اشاره می نماییم.
الف) همواره سعی نمایید که در برخورد با کودکان و نوجوانان توانمندیهای آنها را مدنظر قرار دهید، نه ضعفها و ناتواناییها را:
لازم است پیوسته با دید و بازخورد مثبت و سازنده به آنان نگریست. هرگونه احساس و نگرشی که ما نسبت به کودکان و نوجوانان داریم، بدون شک در رفتار فی مابین تأثیر بسزایی خواهد داشت. اگر احساس و نگرش ما نسبت به کودک مملو از ضعف و درماندگی او باشد، منجر به رفتارهایی نظیر بی رغبتی و بی توجهی نسبت به او، یا حمایت بیش از حد از وی خواهد شد، که در هر دو صورت کودک نمی تواند از حس ارزشمندی و اعتماد به نفس لازم برخوردار باشد.
فرزند هبه الهی است و باید با دیدۀ منت بر او نگریست، تقدیر خالق در خلقت وجود انسان همیشه در احسن تقویم است،*به عبارت دیگر آنچه خداوند هبه می کند در راستای بهترین صورتهاست، اما تأثیرپذیری نطفه از اختلالات ژنتیکی و یا عوامل دیگر، امری است که در بسیاری از مواقع کنترل آن خارج از توان انسان می باشد.
لذا با پذیرش قلبی هبه الهی** در وضعیت موجود، باید نقاط قوت و توانمندیهای کودک را مدنظر قرار داده، برای شکوفایی استعدادهای بالقوه اش تلاش کرد. از جمله این که محیط خانه، مدرسه و محله کودک را به صورت صحنه هایی از نمایش به فعلیت رسیدن مهارتها و استعدادهای بالقوه او درآوریم.
وجود نگرش منفی نه تنها تأثیر سوء و یا بازدارنده روی کودک خواهد گذاشت، بلکه صاحبان چنین اندیشه ها و نگرش هایی خود را نیز در پس دیواره ای از برداشتهای آزاردهنده و ویرانگر محبوس کرده، از خلاقیتها و ابتکار عمل، نشاط و سرزندگی و بالاتر از همه امید، توکل و تحرک باز می دارند.
ب) برای نوجوانان و جوانان تجارب خوشایندی از فعالیتهای مستقل و آزاد فراهم نمایید؛
به آنها فرصت دهید تا با فعالیتهای مستقل، احساس مسؤولیت و مراقبت از خویشتن را بیابند. برای این کار ایجاد انگیزه های لازم برای تحرک و فعالیتهای داوطلبانه بسیار حائز اهمیت است. غالباً نوجوانان با انگیزه های محیطی به فعالیت افتاده با رضامندی و احساس خوشایند درونی پیشرفت می کنند. بدیهی است فعالیتهای مستقل و آزاد در زمینه ی انجام کارهای روزانه از نظارت مستمر و بعضاً هدایت، ارشاد و تشویق خانواده بی نیاز نخواهد بود. اما آنچه مهم است این که نظارت بزرگسالان، به معنای دخالت مداوم ایشان در فعالیتها و امور نوجوانان نیست. نباید در همه کارهای آنان دخالت کرده و به جای این که ابتکار عمل به دست نوجوانان باشد، آنها را به عناصر منفعل و غیرفعال تبدیل سازیم.
ج) تجارب موفقیت آمیز کودکان و نوجوانان را افزایش دهید:
یکی از مهمترین عوامل ایجاد و تقویت حس اعتماد به نفس در کودکان و نوجوانان، بویژه نوجوانان کمرو و یا ناموفق، فراوانی موفقیتهای آنها در انجام فعالیتهای مختلف می باشد. به عبارت دیگر لازم است برنامه های آموزشی و فعالیتهایی که برای آنها پیش بینی می شود به گونه ای تهیه و تنظیم گردد که با سعی و تلاشی که از خود نشان می دهند موفق به انجام آنها بشوند.
جوانی که تجارب چندانی از موفقیت در خانه و مدرسه ندارد، هر قدر در انجام فعالیتهای مختلف با موفقیت بیشتری مواجه گردد، حس کارآیی، ارزشمندی و بالطبع اعتماد به نفس در او تقویت می شود. آنچه در این ارتباط بسیار مهم و قابل توجه است این که تلاش افراد هدفمند و جهت دار باشد، یعنی کسب هرگونه موفقیت می بایست در سایه تلاش و تقلا انجام پذیرد، تا آنها احساس خوشایندی از دقت و تلاش داشته باشند. بدیهی است که این انتظار که همه فعالیتها و تلاشها بدون استثناء منجر به موفقیت گردد، همواره نمی تواند امری طبیعی و ایده آل باشد، بلکه توقع نامعقول آن است که با توجه به شرایط ذهنی و روانی افراد برنامه های آموزشی و تربیتی خاص نوجوانان و جوانان به گونه ای تنظیم گردد که در غالب موارد آنها با تلاش مستمر خود به نتیجه مطلوب دست یابند.
بی تردید در غیر این صورت، یعنی وقوع شکستها و ناکامیهای پیاپی به دلیل کمرویی و یا دشواری تکالیف ارائه شده و بالطبع دلسردیها و دلزدگیهای مستمر، نوجوان حس کارایی و ارزشمندی خود را از دست داده، احساس بی کفایتی بر او مستولی می گردد، اعتماد به نفس وی نیز به حداقل می رسد.
اولیاء و مربیان باید به خاطر داشته باشند که آنچه در رشد و پیشرفت این قبیل افراد، مهم و حائز اهمیت است. مسأله انگیزه و تلاش آنهاست و نه صرف نتایج حاصل از آن. افراد با هم فرق دارند و در انجام یک فعالیت مشخص و یکسان انگیزه و تلاشهای متنوعی از خود نشان می دهند. در این رهگذر امکان دارد نوجوان تیزهوشی با حداقل تلاش بتواند به نتیجه مورد نظر دست یابد، در حالی که ممکن است نوجوانی که با عقب ماندگی ذهنی مواجه است با حداکثر تلاش قادر نشود به حداقل نتیجه مورد نظر نایل گردد. لذا صرف نگریستن به نتایج کار، یعنی نمرات حاصله نمی تواند رویه ای منطقی و عادلانه باشد. به حکم عقل سلیم، آنچه مهم است و باید تشویق و تقویت بشود همان نفس تلاش مستمر و هدف دار بودن آن است .و بس.
همه افراد بویژه نوجوانان و جوانان کمرو در فعالیتها و تلاشهایشان به تشویق و ترغیب نیاز دارند. موفقیتهای ایشان در انجام مهارتهای مختلف موجب تقویت انگیزه و رغبت آنها برای ادامه کار و تلاش بیشتر می شود. به عبارت دیگر تجارب موفق، انگیزه، جرأت، تلاش، پشتکار و اعتماد به نفس آنها را تقویت می کند.
د)قدرت تحمل کودکان و نوجوانان را برای مواجه شدن با ناکامیهای احتمالی افزایش دهید:
بدون تردید، علی رغم همه تمهیدات و برنامه ریزی های مناسب، فردی که دارای اعتماد به نفس ضعیف است و یا از توان ذهنی مطلوب و مهارتهای لازم اجتماعی برخوردار نیست، در زندگی خانوادگی، آموزشگاهی و اجتماعی به دلایل گوناگون در انجام فعالیتهای متنوع بعضاً با تجارب ناخوشایندی از ناکامیها و شکستها مواجه خواهد شد. والدین و مربیان می بایست از این قبیل تجارب ظاهراً ناخوشایند برای او نیز نهایت حسن استفاده را بنمایند و با تشویق و ترغیب نوجوان به سعی و تلاش دوباره، مسأله ناکامی او را به سکوی پرش و جهشی تازه تبدیل کنند.گاه تجربه ی شکست و ناکامی در بعضی از افراد انگیزه ای قوی تر و غنی تر برای کوشش و ادامه کار بوجود می آورد. آنچه در این مورد فوق العاده مهم است چگونگی نگرش و تلقی ما از تجربه شکست یا عدم موفقیت نوجوان در انجام کار است. اگر ما یاد بگیریم که نوجوان را به دلیل ناتوانی و ناکامی اش در انجام کاری، سرزنش، تحقیر و تنبیه نکنیم، آن وقت خواهیم توانست، چنین شرایط ظاهراً ناخوشایند را به بهترین تجربه ها و آموخته ها در زندگی او مبدل سازیم.
افراد می توانند از ناکامیها و سرخوردگیها، درس صبر و مقاومت، طرح ریزی اندیشه نو و تلاش تازه را بیاموزند. بالاتر از همه، تجارب ناشی از ناکامیها و سرخوردگیها به نوجوانان و جوانان می آموزد که دیدی واقع بینانه نسبت به تواناییهای خود، فعالیتها و امور مختلف زندگی داشته باشند. بالطبع برخورداری ایشان از نگرشی واقع بینانه نسبت به توانمندی خود و مسائل و مشکلاتی که با آن مواجه می شوند، موجب تقویت کارآیی و ارزشمندی شخصی و اعتماد به نفس خواهد شد.
ه) رفتار مصمم و مطمئن و در عین حال مطلوب کودکان و نوجوانان را تقویت نمایید:
ترغیب و تقویت رفتار کلامی و غیر کلامی مطمئن کودک یا نوجوانی که دچار کمرویی و یا ضعف شخصیت است، اعتماد به نفس او را بیشتر خواهد کرد. نظریات محکم و قاطع او را درباره ی مسائل مختلف باید محترم شمرد (البته به نحوی که موجب رنجش و آزردگی خاطر دیگران نشود) و نیز جرأت او را در بیان صریح افکار و آرای خود در شرایط و موقعیتهای مختلف تقویت کرد. وجود چنین رفتارها و مهارتهایی در نوجوان و جوان برای استحکام شخصیت و امنیت خاطر او بخصوص در هنگام مواجهه با افرادی که فاقد حسن نیت کافی هستند، فوق العاده ارزشمند است.
رفتار مطمئن، مصمم و مستدل فرد می تواند در زمینه های متنوعی قابل مشاهده باشد. این گونه رفتارهای مصمم و مطمئن، استدلالی و مسؤولانه، حس ارزشمندی و اعتماد به نفس شخص را تقویت می کند. بدیهی است همان گونه که ذکر شد، باید توجه داشت که این رفتارها پرخاشگرانه و یا از روی لجاجت نبوده، موجب بی احترامی به دیگران و یا رنجش خاطر آنها نشود.
و) کودکان و نوجوانان را در کنترل احساسات و عواطف خود یاری کنید:
کودکان و نوجوانان کمرو گاه با شرایط و فعالیتهایی مواجه می گردند که بشدت آنها را متأثر می سازد. در چنین مواقعی کنترل عواطف و خویشتن داری برای مقابله با مسأله ای که با آن روبرو هستند بسیار مهم است.
بدیهی است در این شرایط نظارت و راهنمایی بزرگسالان کاملاً ضروری خواهد بود.
ز) کودکان و نوجوانان کمرو و فاقد اعتماد به نفس، به تقویت مهارتهای اجتماعی خود فوق العاده نیاز دارند:
توان برقراری و حفظ ارتباط مثبت با دیگران موجب افزایش احساس ارزشمندی اجتماعی و بالطبع اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان می شود. والدین و بخصوص مربیان مدارس باید کوشش کنند که کودکان و نوجوانان کمرو و ضعیف با تعداد قابل توجهی از همسالان و همکلاسیهای خود مأنوس شده، رابطه ی دوستانه و متقابل برقرار نمایند. برقراری و حفظ چنین ارتباط دوستانه ای، برای رشد و شکوفایی شخصیت و نشاط و سرزندگی این نوجوانان امری کاملاً ضروری است. اهمیت کسب این نوع مهارتهای اجتماعی نه تنها کمتر از کسب مهارتهای تحصیلی نیست، بلکه نوجوان برای حفظ این ارتباطات دوستانه، انگیزه ی بیشتری برای سخن گفتن، تلفن زدن و یا نوشتن نامه های ساده، در مواقعی که برای مدتی دوستان خود را نمی بیند، پیدا می کند.
در این جا نیز والدین و مربیان ضمن تشویق و ترغیب کودک و نوجوان کمرو و فاقد اعتماد به نفس لازم برای برقراری روابط دوستانه با دیگر همسالان خود، در مواقع و شرایط مقتضی، ارزش دوست، ویژگیهای یک دوست خوب و معیارهای دوست یابی را به زبان ساده برای وی بیان خواهند داشت.
ح) کودکان و نوجوانان نیاز دارند که با الگوهای رفتاری مطلوب آشنا شوند:
همه ی ما به الگوهای رفتاری نیاز داریم . از نظر تعلیم و تربیت، مدلها و الگوهای رفتاری از نقش و اهمیت بسزایی برخوردار هستند. وجود الگوهای رفتاری در انسان، انگیزه ی رشد، حرکت و تعالی وجود ایجاد کرده، موجب شکوفا شدن ابعاد مختلف شخصیت می شود. به طور کلی انسان در هر موقعیت و درجه ای از رشد که باشد باز هم نیازمند به الگوها و اسوه های رفتاری است.علاوه بر معصومین (ع)، پیامبر بزرگوار(ص) و ائمه اطهار علیهم السلام و فاطمه زهرا(س) که کاملترین اسوه ها و الگوهای رفتاری برای همه انسانها، در همه عصرهاو نسلها می باشند، تمامی انسانهای رشد یافته نیز در ابعاد گوناگون و متناسب با کمال وجودی خود، برای سایرین الگو و نمونه هستند.
به هر جهت، وجود افراد موفق و متنفذ در زندگی انسانها، بالاخص کودکان و نوجوانان برای رشد و تعالی شخصیت آنها بسیار مهم است، بخصوص زمانی که آنها با چنین الگوهایی ارتباط متقابل داشته باشند. بدون شک نقش برخی از الگوهای رفتاری خاص در حیات و سرزندگی و تلاش انسان فوق العاده محسوس است. وجود الگوهای رفتاری، امید، تلاش و اعتماد به نفس انسان را بیشتر می کند. اگر افرادی که فاقد اعتماد به نفس هستند و بیش از همه به الگوی رفتاری نیاز دارند با بعضی از همسالان خود و یا اشخاصی که از توفیقات اجتماعی بیشتری برخوردارند، آشنا و مأنوس شوند، تصویر روشنی از آینده و مشی زندگی امیدوار کننده خود می توانند داشته باشند. این تصویر عینی و ذهنی می تواند به کوشش و تلاشهای آنها جهت و سرعت مطلوب بخشیده، بر حس ارزشمندی، کارایی و اعتماد به نفسشان بیفزاید، بنابراین، ترغیب و تشویق نوجوان، مأنوس کردن او با الگوهای رفتاری موفق، تقویت مهارتهای اجتماعی وی و اجتناب از هر گونه رفتار تنبیهی و تحقیرآمیز، موجب می شود که او با انگیزه بیشتر و اعتما به نفس قویتر به تلاشهای قویتر به تلاشهای هدفمند خود ادامه دهد.