روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

مقدمه ای بر روانشناسی معلولین

مقدمه ای بر روانشناسی معلولین
تمامی افرادی که به دلیل فقدان یکی از ملزمات زندگی متعارف اجتماعی به گونه ای متفاوت از سایرین زندگی می کنند معلولند. ازز این رو پررداختن به روانشناسی معلول از اهمیت بالایی برخوردار است
همانطور که تفاوت دیدگاه های افراد بشر که زاییده تفاوتهای وجودی و شخصیتی آنهاست موجب پیدایش شاخه های گوناگون در علم شد ، نیاز علم برای شناسایی هز چه بیشتر انسانها به این گسترش و تنوع روز افزون گرایش های علمی ما ، کمک شایانی کرده است.
در توضیح این دو گزاره باید توجه داشت ، به طور مثال علم پزشکی پیشرفت خود را مدیون دو امر اساسی است. یکی نگرش متفاوت متخصصین به فیزیولوژی بدن انسان و دیگر نیاز به شناسایی بیماریهای گوناگون و بررسی مشکلاتی که افراد مبتلا باآن دست به گریبان هستند.
به عبارت صحیح تر می توان گفت هر چه بر مصادیق قابل شناسایی در دایره معرفتی یک علم افزوده شود خود این مصادیق به وسعت و پیچیدگی آن علم کمک می کند.
یکی از علوم بسیار کاربردی در جهان معاصر که سهم بسزایی در پیشبرد اهداف جوامع دارد روانشناسی است ، زیرا پیشرفت اجتماعی مرهون تعامل و هم آوایی افراد جامعه است که این تعامل و هم آوایی وقتی حاصل می شود که افراد بتوانند یکدیگر را بشناسند و از تواناییها و نقاط ضعف یکدیگر مطلع باشند. علت ظهور گرایش های متعدد در روانشناسی امروز همین نکته اساسی است. در جوامع توسعه نیافته وجود عواملی چون کمبود امکانات پزشکی ، جنگ ، سوءتغذیه ،مشکلات اقتصادی و عدم آگاهی زنان از بهداشت باروری موجب می شود افرادی با ناتواناییها ، کاستیها و مشکلاتی در جامعه حضور یابند که به دلیل نداشتن ویژگیهای افراد سالم معلول نامیده شوند.
این تعریف ما را بر آن میدارد تا تعاریف کهنه و سنتی از معلولیت را باطل قلمداد کنیم. در این تعاریف معلول کسی است که از نظر فیزیکی وجه تمایزی با سایر افراد داشته باشد امامعلولیت در دنیای معاصر تنهانقض عضو یا اختلالات فیزیکی نیست ، بلکه در تعریف جامع تر معلول به افرادی گفته می شود که به دلیل کمبودها و نابسامانیهای اجتماعی به نحوی از سایر افراد متمایز
شوند. نگاه دقیق به این تعریف درصد شایان توجهی از افراد جامعه را نشان می دهد که محرومیتهای اجتماعی ، معلولیت برای آنها به ارمغان آورده است.
گفتار واضح تر آن است که بگوییم تمامی افرادی که به دلیل فقدان یکی از ملزومات زندگی متعارف اجتماعی به گونه ای متفاوت از سایرین زندگی می کنند معلولند. از این رو پرداختن به روانشناسی معلول از اهمیت بالایی برخوردار است.
برای بررسی دقیق تر می توانیم به یک تقسیم بندی کلی در این تعریف دست بزنیم .
1.   معلول جسمی و حرکتی
2.      معلول ذهنی
3.   معلول اجتماعی
در تجزیه و تحلیل این تقسیم بندی علاوه بر آسیب شناسی اجتماعی که ما را به کشف علل این معلولیتها و تاثیر آنها بر سایر افراد جامعه رهنمون می سازد این امکان را برایمان فراهم می آورد که با شناخت دنیای روانی و مشکلات هر یک از افراد مشخصی در گروههای یاد شده نحوه ارتباط صحیح تر با آنها را فرا بگیریم.
از این رو قصد داریم در سلسله مباحثی با عنوان روانشناسی معلول به شناخت هر چه بهتر افرادی بپردازیم که به دلایل گوناگون در مقایسه با سایر افراد جامعه  از تفاوتهایی برخوردارند.
معلول جسمی و حرکتی
اولین گروه از معلولین که به روانشناسی آنها می پردازیم معلولین جسمی و حرکتی هستند. دراین گروه نقص عضو یا اعضایی در بدن آنها موجب می شود که حرکاتی ناهمگون با سایر افراد از خودشان نشان دهند. به همین خاطر از سایرین متمایز می شوند. نقص دست و پا و یا حواس در این گونه افراد موجب تنوع مشکلات این قشر می شود. اگر بخواهیم به تحلیل دقیق تر مشکلات معلولین جسمی حرکتی بپردازیم باید تقسیم بندی جزیی تری در این گروه قائل باشیم.
الف ـ معلول حسی
ب ـ معلول حرکتی
می دانیم که حواس درانسان نقش دستگاههای ورودی اطلاعات را برای او ایفا می کنند که انسان می تواند توسط اطلاعات داده شده به درک موقعیت خویش بپردازد وتصمیم عملیاتی بگیرد یا به اصطلاح از خود واکنش نشان دهد.
 
 
 
در نظر داشته باشیم که معلولین حسی از این موهبت محرومند به همین جهت در بسیاری از موارد در جامعه دچار مشکل می شوند. این مشکلات در جوامع توسعه نیافته به شکل جدی تری بروز می کند چون در جوامع پیشرفته سیستم های شهرسازی و همچنین امکانات شهری از قبیل مترو ، پارک ، سینما و … با مدد تکنولوژی روز تا حد زیادی مشکلات معلولین حسی را مرتفع ساخته است.
اما در جوامعی مانند جامعه ما که حتی افراد عادی در آن نمی توانند آن طور که باید و شاید راحت زندگی کنند معلولین به خصوص معلولین حسی اغلب ناچار می شوند از جامعه دوری گزینند و خانه نشین شوند. آنچه که در گوشه نشینی مزید بر علت شده رفتار ترحم آمیز و ناآگاهانه سایر شهروندان با معلولین است. باید توجه داشت که مشکل گوشه نشینی خود عامل بسیاری از مشکلات روحی از قبیل افسردگی در معلولین است.
معلولین حسی گاه به دلیل کندی در یادگیری که از نقص حواس آنها ناشی می شود با افراد کم توان ذهنی اشتباه گرفته می شوند که این مساله نیز به ناکارآمد بودن ابزار سنجش توانایی کودک در سنین پیش دبستانی در جوامع توسعه نیافته باز میگردد.
چنین تشخیص های ناصحیح گاه موجب می شود معلول حسی یک عمر ازنعمت آموزش محروم باشد.
دنیای روانی معلولین حسی
محیط اطراف همه انسانها به وسیله سه پارامتر تصویر ، صوت و لمس اشیا و اجسام قابل درک است. مهمترین نکته ای که در روانشناسی معلولین حسی باید به آن توجه کرد این است که بدانیم آنها همواره در درک محیط اطراف خود از یکی از این سه فاکتور محروم هستند. این شناخت ما را کمک میکند که بتوانیم در برخورد با معلول حسی موفق تر باشیم.
معلول حسی پیوسته این دغدغه را دارد که به دلیل نقص یکی از ورودیهای اطلاعاتی خود اطلاعات ناقصی را از محیط دریافت کند ، لذا این تکلیف بر اطرافیان او واجب می شود که محیط اطراف را به گونه ای در ذهن او القا کنند که نقص حسی موجب آزار و تشدید احساس کمبود او نشود. در حقیقت اطرافیان یک معلول حسی بایستی نقش حس معلول او را ایفا کنند.
 
 
 
 
 
 
پیش از این در بررسی معلولیت حرکتی گفته شد معلولیت مجموع شرایطی است که موجب می شود شخص نتواند همچون سایر افراد جامعه زندگی کند. به عبارتی دیگر معلولیت بنا بر نوع خود منجر به ظهور ناهنجاری در فرد می شود. بر اساس این تعریف معلولیت حرکتی را ناهنجاری حرکتی فرد به خاطر نداشتن شرایط و لوازم ارائه رفتار عادی در نظر می گیریم.
باید توجه داشت که تنوع معلولیت های حرکتی از معلولیتهای حسی بسیار بیشتر است ، لذا مشکلات این گروه از معلولین نیز افزونتر است.
گروهی از معلولیتها مانند معلولیت دست ، پا و قطع نخاع در جامعه شناخته شده تر هستند. با این همه به نظر می رسد این قشر از معلولین نیز مانند معلولین حسی از امکانات بسیار محدودی در جامعه بر خوردارند.
جدا از بحث شهر سازی نامطلوب که تردد معلولین حرکتی را بسیار دشوار ساخته است ، مشکلاتی مانند محرومیت از تحصیل مطلوب ، اشتغال و بهره گیری از امکانات عمومی شهر نیز سر فصلهای مهمی در فهرست مشکلات این گروه است.
غیر از معلولینی که تنها یکی از اعضایشان دچار مشکل است افرادی نیز مانند آسیب دیدگان مغزی  cp وجود دارند که به علت نارسایی سلولهای حرکتی در مغز تمام حرکاتشان دچار اشکال و ناهنجاری است. متاسفانه ناهماهنگی شدید حرکتی آسیب دیدگان مغزی در بسیاری از موارد از سوی جامعه منجر به کم توان ذهنی شناخته شدن ، می شود ، باز گو کردن مشکلات این قشر از معلولان توسط فردی که خود با این مشکل رو به روست نه تنها کار دشواری نیست بلکه فرصت خوبی برای نوشتن درد دلهای خود است. دردهایی که ناشی از عدم آگاهی جامعه از چگونگی رفتار با معلول بخصوص معلول آسیب دیده مغزی است.
آسیب دیده مغزی تمام کانالهای ارتباطی اش با دیگران دچار اختلال است. گفتاری نامفهوم دارد و به علت مشکل حرکتی دست ، از نوشتن واضح و دقیق سخن خود نیز عاجز است. کودکان کوچه و خیابان با وحشت از او گریخته ، یا او را به تمسخر میگیرند و افراد دیگر با ترحم به او مینگرند و گاه هنگام راه رفتن در کف دستش پول میگذارند.
 
 
 
 
 
فرهنگ ارتباط با این معلولیت در جامعه ما بسیار نادرست است. همانطور که گفتیم تشخیص غلط این بیماری و اشتباه گوفتن آن با کم توانی ذهنی گاه ممکن است که آسیب دیده مغزی را یک عمر از تحصیل محروم و او را در خانه حبس کند. هر چند تحصیل این نوع افراد نیز در جوامع توسعه نیافته بسیار دشوار است. مدارس استثنایی به علت ناکافی بودن تجهیزات غالبا از رساندن این افراد به سطوح عالی عاجزند یا خود فرد به علت کمی امکانات ناچار به انصراف از تحصیل می شود. مدارس عادی نیز نمی توانند به این معلولین سرویس آموزشی مناسب بدهند.
این در حالی است که امروزه جوامع اروپایی سیاست عادی سازی را پیش گرفته و این امکان را فراهم آورده اند که معلولین جسمی حرکتی نیز در مدارس عادی تحصیل کنند. این امر باعث می شود که این گونه افراد در روند تطبیق خویش با محیط و سایر دانش آموزان به پیشرفتهای جسمی دست یابند.
با این اوصاف میتوان دنیای روانی فرد آسیب دیده مغزی را شناخت. تواناییها و ناتواناییهای او برای افراد جامعه حتی خانواده اش شناخته شده نیست. زیرا برنامه های روانی ، استقلال نسبی را برای او به ارمغان آورده که این نسبیت به وضوح بر همگان واضح نیست. نکته قابل توجهی که باید افراد جامعه آن را مد نظر قرار دهند آن است که معلولیت جسمی حرکتی به کمک برنامه های درمانی قابل بهبود است. اما از آنجایی که این بیماری یک نوع بیماری مغزی است در روند درمان فشار قابل توجهی به مغز وارد می آورد ، از این رو امداد روانی فرد آسیب دیده مغزی از اهمیت بالایی برخوردار است و داشتن آرامش و انگیزه در درمان این بیماری بسیار موثر است. آرامش به معلول آسیب دیده مغزی این امکان را می دهد که بتواند فرماندهی مغزی خود را قدرتمند ساخته و آسان تر به اعضای خود فرمان دهد. همچنین انگیزه و داشتن ذهنیتی زیبا از آینده اجتماعی خود به او کمک می کند تا دشواریهای درمانی خود را با تحمل بیشتری پشت سر گذارد.
                                                                             سید محسن حسینی طاها
 
 
 
 
 
 
 
توانایی را ببین نه ضعف را
اشاره ؛
“ امداد معلولین ” را باید یکی از آثار مهم در راهنمایی معلولان و خانواده های آنها به شمار آورد.
این کتاب که توسط دیوید ورنر با کمک معلولین و داوطلبین از بسیاری از کشورها نوشته شده به همان شکل کتابهای پیشین وی “ امداد پزشکی ” و “ کمک به بازآموزی بهداشت کاران ” ترتیب یافته است وحاوی گنجینه ای از اطلاعات روشن ، ساده ولی مشروح درباره شایع ترین معلولیت های کودکان است ؛ معلولیت هایی جسمی مختلف ، نابینایی ،ناشنوایی ، غش ، مشکلات رفتاری و تاخیر در رشد. کتاب پیشنهادهایی در مورد توانبخشی ساده شده ، وسایل کمکی ارزان و روش هایی برای کمک به کودکان معلول برای یافتن نقشی در جامعه و پذیرفته شدن در آن ارائه می کند. مهم تر از همه کتاب به خوانندگان و به خصوص کسانی که با معلولان سرو کار دارند ، کمک می کند تا بیاموزند که اغلب پاسخ به نیازهای کودک در جامعه ، خانواده ودر خود کودکان نهفته است. علاوه بر آن روش های بنیانگذاری و راه اندازی مراکز توانبخشی و کارگاههای کوچک توسط معلولین و خانواده های کودکان معلول در کتاب بحث می شود.
وجود بیش از 4000 نقاشی و 200 عکس که بسیاری از حرکات و رفتارها را در ریزترین مورد ، به خواننده می فهماند ، از کتاب اثری کامل و جامع ساخته است. نویسنده کتاب (ورنر) دارای دررجه کتری در زیست شناسی است که در 30 سال اخیر برای کمک به خانواده های فقیر کشاورز در کوههای مکزیک غربی کار کرده است تا از حقوق آنها دفاع کرده و بهداشت برایشان به ارمغان آورد.
این کتاب مهم از سوی دکتر ایرج دیهیمی که خود در این زمینه صاحب تخصص و تجربه هستند ترجمه و از سوی انتشارات مازیار به بازار کتاب عرضه شده است. با دیهیمی درباره این کتاب گفت وگوی کرده ایم که می خوانید.
در ابتدا به اختصار کتاب را معرفی کنید .
ـ کتاب “ امداد معلولین ” یکی از کتاب های مجموعه “ جایی که پزشک نیست ” (امداد پزشکی) و “ جایی که دندانپزشک نیست ” است که انتشارات مازیار منتشر میکند. هدف این کتاب ها کمک
 
 
 
 
 
 
 
 
هر چه سریع تر ، ساده تر و ارزانتر به بیمارانی است که آنچنان امکاناتی دراختیارشان نیست و یا موقعیت فعلی شان شرایط ویژه ای دارد. “ امداد معلولین ” با همین تمرکز به یاری خانواده هایی بر می خیزد که دارای کودکان معلولند و البته کتاب برای مددکاری اجتماعی و کارکنان توانبخشی نیز بسیار مفید است.
مطالب کتاب چه نوع معلولیت هایی را پوشش می دهد ؟
ـ حسن کتاب در این است که بسیاری از معلولیت ها را ، چه جسمی و چه ذهنی و روانی ، بررسی و معرفی میکند. در این کتاب نه تنها معلولیت اندامهای حرکتی چه به علت نقص های مادرزادی و ارثی ، چه حوادث و بیماریها  معرفی می شوند، بلکه از نابینایی ، ناشنوایی و حتی معلولیت های ژنتیک منجر به عدم رشد ذهنی و عقب ماندگی های روانی نیز بحث می شوند. برجستگی دیگر مجموعه دراین است که تنها به معرفی و دلیل ایجاد معلولیت ها بسنده نمی کند بلکه شیوه های درمان ، تمرینات  ، کمک به رشد و استقلال کودک ،سازماندهی اجتماعی کمک به معلولین و حتی روشهای ساخت کارگاهی و ارزان وسایل کمکی را نیز ارائه می کند.
هدف از ترجمه این کتاب چه بود ؟
ـ مردم جامعه ما مردمانی “ در خطر ” و پس از وقوع حادثه به نوعی مظلوم اند و این خصیصه با کاهش توان اقتصادی اقشار شدت می گیرد. این مردم “ در خطرند ” چرا که بسیاری از شیوه های زندگانی و وسایل مورد استفاده شان غیر استاندارد است ، فرهنگ بی قانون و قانون شکنی هم این خطر را تشدید می کند. به همین جهت اگر آمار دقیقی در دست باشد ( که معمولا نیست ) تعداد افرادی که در یکسال در این جامعه معلول به دنیا می آیند یا طی حوادث معلول می شوند رقم قابل توجهی را تشکیل می دهد. کافی است شما سطح اطلاعات و یا امکانات موجود این مردم ( به خصوص در شهر های دور  افتاده و روستاها ) در پیشگیری ازمعلولیت ها را بررسی کنید تا به واقعیت های مخوفی برسید. پس از معلولیت نیز توجه صحیح و نگهداری و آموزش و پرورش درست در حداقل و گاهی شانسی است و همین کمبودها و نبودها باعث مظلومیت این مردم می شود. بسیاری از کودکان معلول در این جامعه تا حدود زیادی به حال خود رها می شوند و بسیاری
 
 
 
 
 
 
نیز حداقل هایی را در لباس ترحم دریافت می کنند که خود قصه غم انگیز دیگری است. پس هدف از ترجمه این کتاب و ارائه آن به جامعه عبارت است از :
1.   جای چنین مجموعه ای با این حجم و وسعت کاملا خالی بود.
2.   کتاب به زبان غیر تخصصی ( تا حد امکان ) با مردم ( و نه با متخصصان ) سخن می گوید.
3.   چارچوب کتاب براساس تجربه های عملی در جوامع فقیر و توسط کارمندان توانبخشی که اغلب خود معلولند بنیاد گذاشته شده و به همین دلیل مطالب بسیار صحیح و ملموس است.
4.   درصد معلولین در جامعه ما چه به لحاظ نقص های فرهنگی سالیان ، چه به دلیل پائین بودن استانداردهای زندگی که در سئوال قبل توضیح داده شد و چه به علت جنگ ، عدد قابل توجهی است. سطح دانش اجتماعی برخورد و مراقبت از این گونه کودکان یا رفتار با افراد معلول نیز از سوی دیگر متاسفانه بالا نیست. معتقدم اساسا شیوه نگرش به معلولیت ومعلولین دراین جامعه دچار نقص جدی است. به همین دلیل کتاب می تواند در تصحیح نگرش ، ارائه شیوه های فکری ، عملی و مدیریتی جدید بسیار مفید باشد.
آیا مشخصه خاصی را می توان برای این کتاب نام برد ؟
ـ نگاه بی نهایت امیدوارانه و سازنده مشخصه این کتاب است. اگر دقت کنید آرم کتاب که مکررا در صفحات مختلف نیز آمده است نشانگر گروهی کودک معلول است که رو به سوی آینده حرکت می کنند ، شادی و انرژی در حرکات آنها پیداست ، پیشتازشان دخترکی با پای مصنوعی اما با گلی دردست جلو می رود ، آنکه دو پا ندارد با عصا و روی چرخ و حتی روی دو دست رو به سوی اینده دارند. شعار “ اول توانایی هایم را ببین نه ضعف هایم را ” آموزشی است برای افرادی که برخورد نادرست با معلولین دارند و در کم آزارترین رفتارشان از معلول می گریزند ! شخصیت مستقل و قوی بخشیدن به کودک معلول نیز از اصول رعایت شده و دوست داشتنی کتاب است.
 
 
 
 
 
 
 
 
این مجموعه در چه مراکزی و برای چه گروه هایی کاربرد دارد ؟
ـ اصولا هر مرکزی به نوعی با معلولیت و معلول سروکار دارد می تواند از بخش های گوناگون این کتاب بسیار استفاده کند ، حتی اگر این مرکز خانواده کوچک فرد معلول باشد. مراکز بهزیستی ، توانبخشی ، دانشکده آموزشی مددکاران ، بهروزان ، بهیاران و پرستاران ،مقامات مدیریتی مرتبط با مسائل معلولین و حتی مراکز تولید و ساخت وسایل کمکی و توانبخشی همه می توانند از این کتاب بهره فراوان ببرند. در مکاتبه اخیرم با دیوید ورنر نویسنده کتاب پیشنهاد کرده ام که کتاب را از طریق  WHO ( سازمان جهانی بهداشت ) در نقاط فارسی زبان و محتاج دنیا مثل افغانستان معرفی کند ، جایی که بر اساس گزارش ها به خاطر فجایع سال های اخیر یکی از پرمعلول ترین نقاط دنیاست ودر هر هشت دقیقه یک نفر دست یا پایش را روی مین های به جا مانده از دوران طولانی آشوب از دست می دهد.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد