روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

روان شناسی * 心理学 * psychology

تعاریف و نظریه های عزت نفس

تعاریف عزت نفس

به دلیل چند بعدی بودن عزت نفس، ارائه ی تعریف دقیق و جامع از آن مشکل به نظر میرسد،افزون بر اینکه گرچه در کل، عزت نفس پدیده ی ثابتی است اما همیشه به یک صورت نیست و در زمانهای مختلف نوسان دارد (ریزنر، 2004)

با این وجود از عزت نفس، معانی و تعاریف متعددی به عمل آمده است که در ذیل به چند مورد آن اشاره میشود. براندن که "پدر جنبش عزت نفس"خوانده میشود، عزت نفس را اینگونه تعریف کرده است: "گرایش به ادراک خود به عنوان فردی که شایستگی رویارویی با چالشهای اساسی زندگی را داریم، زیرا ارزش شاد بودن را داریم" (براندن، 1994 به نقل از ریگن، 2004)

 کوپر اسمیت عزت نفس را به عنوان بازخوردهای ارزیابی کننده ای که فرد نسبت به خود دارد، تعریف کرده است (صدق پور، 1383)

نظریه های عزت نفس:

در برسی عزت نفس اولین کار توسط ویلیام جیمز ( 1890 ) انجام شده است. او معتقد بود که تصور فرد از خود در حین تمایلات اجتماعی یعنی از زمانیکه متولد شد و مورد شناسایی دیگران قرار میگیرد، شکل میگیرد. جرج کلی ( 1902 ) به گسترش این عقیده یعنی توجه به خود پرداخت و تأکید بر اهمیت واکنشهای افراد دیگر در شکل دادن به عزت نفس قرار داد. (سعدی پور، 13 )

فروید معتقد است که ارضاء یا محرومیت بیش از حد در هر یک از مراحل رشد روانی جنسی و یا به عبارت دیگر تثبیت در هر یک از این مراحل در عزت نفس فرد تأثیر دارد مثلاً :محرومیت بیش از حد در مرحله ی دهانی سبب میشود که فرد در آینده عزت نفس پایین داشته باشد یعنی فرد در انجام کارها نمیداند که آنرا انجام دهد یا نه و یا نمیداند که آیا میتواند از عهده ی آن کار بر بیاید یا خیر.  از طرفی ارضاء دهانی بیش از حد باعث ایجاد عزت نفس کاذب و غیر واقعی در فرد میشود. چنین افرادی دارای عقده ی خود بزرگ بینی می باشند یعنی یک نظر عالی نسبت به خود دارند و خود را بیش از حد بزرگ جلوه میدهند. (اشتیاقی 1386)

راجرز اعتقاد دارد عزت نفس در انسان حالت عمومی دارد و محدود و زودگذر نیست. بر طبق نظریه ی راجرز، عزت نفس ذر اثر نیاز به توجه مثبت دیگران بوجود می آید. نیاز به توجه مثبت دیگران شامل بازخوردها، طرز برخورد گرم و محبت آمیز، احترام، صمیمیت، پذیرش و مهربانی از طرف محیط و بخصوص اولیاء کودک است. راجرز معتقد است کودک در همان اول زندگی احتیاج به مهر و محبت دارد و اگر اولیاء طفل، محبت بدون قید و شرط روا دارند کودک بعدها از چنان عزت نفسی برخوردار خواهد بود که لزومی در طرد کردن تجارب واقعی خود نمی بیند اما اگر اولیاء به کودک بطور مشروط محبت کنند، کودک تجربه هایی را که با خود پندارهایش هماهنگ باشد، طرد و انکار میکند و در نتیجه در چنین وضعیتی از عزت نفس سالم و بالایی برخوردار نخواهد شد. (شاملو، 13)

مازلو، عزت نفس را یک نیاز می داند و معتقد است که همه ی افراد جامعه به یک ارزشیابیثابت و استوار از خود یا عزت نفس نیازمندند. ارضای نیاز به عزت نفس با احساساتی از قبیل اعتماد به نفس، ارزش، قدرت، لیاقت، کفایت و مفید و مثمر ثمر بودن در جهان منتهی خواهد شد اما بی اعتنایی به این نیاز موجب احساساتی از قبیل حقارت، ضعف و درماندگی میشود. همچنین طی مطالعاتی که مازلو در مورد عزت نفس داشته، از آن به عنوان یک نشانگان شخصیتی که عبارتست از پاسخ سازمان یافته ی ارگانیزم به مسأله ی سبک، فقدان، حفظ و دفاع از خود ذکر کرده است (کاروروشی یر، ترجمه ی رضوانی، 1387)

آلپورت با مطرح کردن واژه ی خویشتن به جای واژه ی خود، امیدوار بود شاید بتواند از ابهامات و تناقضات واژه ی خود بکاهد. بر اساس دیدگاه آلپورت، تحول کافی از خود و رسیدن به خویشتن از هفت مرحله میگذرد، شکست و ناکامی در هر یک از این مراحل به پیدایش مراحل بعدی لطمه میزند این عبارتند از :

1- خود جسمانی 2- تشخیص هویت خود 3- احترام به خود (عزت نفس) 4- گسترش خود 5- تصور از خود 6- خود چون حریفی معقول 7- تلاش اختصاصی  (اسلامی نسب، 1373)

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد